Sunday 30 October 2011

متن سخنرانى شيوا محبوبى در كنفرانس بين المللى به منظور بررسى جنايات رژيم عليه بشريت در شهر ماينز آلمان - پانزدهم اكتبر ٢٠١١

ا درود به همه شما, خوشحالم كه در جمع شما هستم۔

اسناد بسيار زيادى در رابطه با جنايات رژيم در ايران وجود دارد و احتمالا سخنران ديگر نيز در اين رابطه صحبت خواهند كرد , من مايل هستم در صحبتم علاوه بر اشاره كوتاهى به جنايات رژيم و تاثير آن بر خانواده ھاى زندانيان سياسي, در رابطه با جايگاه زندانيان سياسى و مبارزه براى آزاديشان در ايران صحبت كنم۔ اجازه بدهيد با يك تجربه خودم شروع كنم۔

وقتى اواخر سال ١٣٦٢ دوستم وحيده اعدام شد, ١٥ سالم بود, وحيده دوست صميميم بود و در مدرسه راهنمايى كه بوديم فعال جنبش دانش اموزى بود كه دستگير شد و به همراه تعدادى ديگر اعدام شد۔

بعد از اعدامش خانواده اش مراسمى برايش برگزار كردند و من هم براى ديدن مادرش به اين مراسم رفتم۰ وارد اطاق كه شدم مادرش به محض ديدن من, در آغوشم كشيد و سرتا پايم را ميبوسيد, ميگفت بوى دخترم را ميدهى, در آن لحظه غم از دست دادن بهترين دوستم تحت اشعاع احساس اين مادر قرار گرفته بود, ۔ احساس ميكردم تمام بدنم يخ زده است و نميتوانستم تكان بخورم يا حتى گريه كنم۔. بعد از سالها هر بار كه ياد آن صحنه ميافتم هنوز حس آن مادر و نگاههايش را به ياد دارم, مادرى كه دخترش را با هزار آرزو بزرگ كرده بود و با حسرت يكبار ديگر در آغوش گرفتن دخترش, روزها و سالها را سپرى كرده و ميكند۔

مادر دوست من تنها مادرى نبود كه فرزند دلبندش را از دست داد , هزاران مادر و پدر در حسرت ديدن فرزندشان, در حسرت در آغوش گرفتنشان روزها و شبها را سپرى كردند و هنوز ميكنند۔ هزاران مثل من بهترين دوستانشان را از دست دادند, رژيم پدران و مادران كودكان بسيار زيادى را اعدام كردهاست و يا به زندان افكنده است ۔

فراموش نكنيم جنايات رژيم تنها شكنجه و اعدام زندانيان نيست, اين جنايات همچنين شامل فشارهاى مستقيم و غير مستقيمى است كه بر خانواده هاى زندانيان و جانباختگان و مخصوصا كودكانشان تحميل كرده اند؛ در موارد زيادى رژيم خانواده زندانى را دستگير وتهديد ميكند كه با رسانه اى مصاحبه نكند, اخبار زندان را منعكس نكند و يا آنها را در مقابل زندان مورد ضرب و شتم قرار ميدهد۔ بحث تاثير اعدام و دستگيرى زندانيان بالاخص بر روى شرايط روحى و رشد احساسى فرزندانشان مبحث مفصلى است كه به نظر من متاسفانه به آن زياد پرداخته نشده است و اميدوارم در مناسبتى ديگر امكان پرداختن به اين موضوع باشد؛ اما اين تاثير و فشار روى كودكان غير قابل انكار است۔ سال گذشته زمانى كه بهنام ابراهيمزاده فعال حقوق كارگران و كودكان را دستگير كردند, با پسر ١٢ ساله بهنام صحبت كردم, ميگفت پدرم را ٧٠ روز است نديده ام و براى آزادى پدرش تقاضاى كمك ميكرد۔ پيش خودم فكر ميكردم اين كودك بايد روزانه با محبت وتوجه پدرش بزرگ شود اما به جاى اين با نگرانى هر روز چشمان گريان مادر و مادربزگش را ميبيند و منتظر است ببيند پدرش را كى براى چند لحظه ملاقات خواهد كرد و حتي زمانى كه امكان ملاقاتش را دارد نميداند پدرش راچه زمانى آزاد خواهند كرد۔

خانواده هاى زندانيان سياسي و جانباختگان هر گز نميتوانند فقدان عزيزانشان را فراموش كنند۰ اماغم از دست دادن دوست من وحيده و هزاران مثل وحيده تنها براى خانوادهايشان نيست، هر بار كه مراسمى براى يك جانباخته گرفته ميشود تعداد زيادى از مردم شركت ميكنند چرا كه خود را در اين غم شريك ميدانند و با حضورشان به رژيم نشان ميدهند كه با يك خانواده روبرو نيستند, با هزاران نفر روبرو هستند۔

همين حالا وقتى رژيم يك زندانى سياسي را اعدام ميكند اولين وحشتش از مراسمها و تجمعاتى است كه براى بزرگداشت فرد اعدام شده برگزار ميشود۰ وحشت رژيم كاملا واقعى است, رژيم ميداند كه اعدام كردن يك زندانى تنها روى خانواده زندانى تاثير ندارد، فرد اعدام شده تنها در دل خانواده اش قرار ندارد, بلكه در در دل ميلونها نفر در ايران جا دارد، در دل ميليونها نفر در ايران خشم و تنفر از رژيم را بيشتر ميكند، ميليونها نفر مصمم تر ميشوند كه اين رژيم را بر اندازند۰ به همين ميزان وقتى رژيم هزاران زندانى سياسي را در زندان شكنجه ميكند، نه تنها خانواده هايشان بلكه بخش وسيعى از مردم در ايران عكس العمل نشان ميدهند۔

به شعار زندانى سياسى آزاد بايد گردد و جايگاهش نگاه كنيد, اين شعار جزو شعارها و خواسته هاى همه اعتراضات در داخل و خارج ايران قرار گرفته است و اين جايگاه زندانى سياسى و مبارزه براى آزاديش را در جامعه كنونى ايران نشان ميدهد؛ اين شعار به پيشروى جنبش سرنگونى در ايران مرتبط ميباشد۔

با توجه به خصوصيت يك رژيم ديكتاتور و سركوبگرى مانند رژيم اسلامى در ايران، زندانيان سياسي و مبارزه در حمايت از آنها تنها محدود به تعداى فعال سياسى عليه رژيم به معنى كلاسيكش نيست, چرا كه در ايران شما حتما نبايد عضو يك حزب سياسى باشيد كه زندانى شده و حتى اعدام بشويد۔ هر صداى اعتراضى سركوب ميشود؛ كما اينكه رژيم به جايى رسيده است كه ميداند حتى زندان و شكنجه و اعدام هم نميتواند مردم را بترساند اما چاره اى جز اين ندارد۰ در ايران:

- زنى كه عليه حجاب اعتراض ميكند و حقش را به عنوان يك انسان ميخواهد دستگير شده و به او تجاوز ميشود؛

- جوانى كه ميخواهد يك زندگى شاد و انسانى داشته باشد دستگير ميشود و در زندان كهريزك و كهريزكها مورد تجاوز و شكنجه قرار ميگيرد؛

-مادر زندانى سياسى كه سالهاست از فرزندش بيخبر است تنها به جرم اينكه ميخواهد بداند فرزندش در كدام زندان است به زندان افكنده ميشود؛

- يك بهايى به جرم بهايى بودنش اعدام ميشود؛

- يك همجنسگرا تنها به دليل همجنس گرا بودنش دستگير و اعدام و حتى بدتر, سنگسار ميشود؛

- كارگرى كه مزد پرداخت نشده اش را مطالبه ميكند، حق اعتصاب ميخواهد، ميخواهد تشكلش را بسازد, اول مى را سازماندهى ميكند، دستگير شده , حكم زندان ميگيرد و خانواده اش مورد اذيت و آزار قرار ميگيرد؛

هر كسى كه به هر نحوى بر عليه قوانين و چهارچوب رژيم اسلامى حاكم در ايران باشد دستگير و شكنجه ميشود و در معرض اعدام قرار ميگيرد؛

تعريف زنداني سياسى در شرايط موجود ايران از تعريف كلاسيكش فراتر ميرود۰ به نظرم وقتى در مورد مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى و جايگاهش صحبت ميكنيم بسيار مهم است كه تعريف همه جانبه اى از زندانى سياسي داشته باشيم۰ تعريفها و يا بهتر بگويم تقسيم بنديهاى مختلفى وجود دارد: زندانيان مدنى، زندانيان عقيدتى، دگر انديشان زندانى و غيره ۰ اما اينها چه كسانى هستند؟ مگر اينها كسانى نيستند كه با نوع زندگيشان، تفكر و عقيده شان، نوع رفتارشان با قوانين و سياستهاى رژيم مخالفت كرده اند؟

مادرى كه جزو هيچ گروه سياسى نيست و حتى در يك تظاهرات عليه رژيم هم شركت نكرده است به جرم اينكه در مقابل زندان اوين شب و روز مي ايستد و ميخواهد فرزندش ر ا ملاقات كند و يا به خاوران براى گراميداشت ياد فرزندش ميرود توسط رژيم دستگير و به زندان افكنده ميشوند۰ اين جزو چه طبقه بندى قرار ميگيرد؟

از نظر من هر كسى كه در ايران به هر نحوى با سياستها و قوانين و چهارچوب رژيم مخالفت كرده است و به اين دليل به زندان افكنده شده است زندانى سياسى محسوب ميشود۰ اين تعريف مهم است چرا كه ابعاد و وسعت جنايات رژيم و نقض حقوق انسانها را در ايران نشان ميدهد۔ رژيم مخالفانش را به زندان مي افكند دقيقا به اين دليل كه حاكميتش را حفظ كند و مبارزه مردم را به عقب براند و ما بايد اين حجم و سطح سركوب را در سطح جهان افشا كنيم و تمام جوانب ان را نشان بدهيم۔

اگر تصوير بزرگترى را نگاه كنيم, مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى در شرايط ايران صرف آزاد كردن تعدادى زندانى نيست, اين مبارزه ربط مستقيم به جنبش مردم براى سرنگونى رژيم دارد۔ در طول ٣٢ سال اخير بخش عظيمى از مردم فرزندانشان زندانى بوده اند، به همان اندازه كه سركوب در جامعه بيشتر بوده است زندانى سياسى بيشتر شده است۰ و در عين حال به همان اندازه كه مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى وسيعتر شده است رژيم بيشتر عقب نشينى كرده است؛ اين مبارزه تلاشهاى رژيم براى سركوبهاى وسيعتر را در هم ميشكند و تاثير مستقيم در باز شدن فضاى جامعه دارد ۰

اشاره كردم كه در طول ٣٢ سال اخير بخش عظيمى از مردم فرزندانشان دستگير شده و يا اعدام شده اند, اين به اين معنى است كه بيش از ٣٢ سال است كه رژيم جنايت ميافريند, فكر ميكنم بنابر تمام اسناد و مداركى كه هست هيچ كسى در دنيا به جز خود رژيم اين را نميتواند انكار كند, پس اگر بايد از جنايات رژيم صحبت كرد مهم است در مورد ٣٢ كل سال جنايت رژيم صحبت كنيم۔ شاهد اين هستيم كه تعدادى تنها در مورد جنايات رژيم از سال ٢٠٠٩ صحبت ميكنند, چرا؟ من به عنوان يك زندانى سياسى سابق حق دارم از اين افراد و جريانات سوال كنم چرا شكنجه من در زندان نبايد مورد بررسى قرار بگيرد؟

تحت نخست وزيرى آقاى ميرحسين موسوى هزاران دختر و پسر نوجوان و جوان، زن و مرد دستگير و شكنجه و اعدام شدند۔ اگر در ايران زندگى نكرده ايد و از اين جنايات خبر نداريد من شما را به چند سند از اسناد موجود ارجاع ميدهم۔ شما ميتوانيد به برخى از اين اسناد در سايت " ايران تريبيونال "* و يا به گزارش ١٤٨ صفحه قاضى جفرى رابرتسون كه روى سايت ما** نيز موجود است مراجعه نماييد۔

وقتى من و شما كه در دهه ٦٠ شكنجه و زندان شديم در مورد اين جنايات حرف ميزنيم به ما گفته ميشود گذشته ها گذشته است، طورى صحبت ميكنند كه انگار جنايات رژيم از سال 2009 شروع شد، طورى صحبت ميكنند كه انگار جنايت تاريخ انقضا دارد، و با اين كار و با صحبت نكردن در مورد كل جنايات رژيم تاريخ را تحريف ميكنند وعملا پا روى احساسات هزاران هزار مادر و پدرى ميگذارند كه بعد از سالها هنوز نميدانند عزيزشان در كجا دفن شده است۰ آيا شما در بررسى جنايات پينوشه و سران دولتش تمام دوران جناياتش را بررسى ميكنيد و يا از تاريخ معينى شروع ميكنيد؟ اگر براى پينوشه اين كار را نميكنيد سوال اينست چرا براى سران جنايتكار رژيم اين كار را ميكنيد؟

من نميگويم انسانها نميتوانند تغيير كنند, اميدوارم يك روز همه سران رژيم به جنبش انسانى و آزاديخوانه مردم ايران بپيوند، اما كسى كه ادعاى تغيير ميكند بايد ابتدا به تمام جنايتهاى رژيم اعتراف كرده و انها را محكوم كند، بايد به نقش خودش در اين جنايات بپردازد, بايد در مقابل هزاران خانواده جانباخته و زندانى سياسى محاكمه شود و جوابگو باشد۰

در همينجا است كه بايد تاكيد كنم به دادگاه كشيدن سران رژيم مخصوصا در شرايط حاضراز اهميت ويژه اى برخورداراست و تلاشى كه ايران تريبيونال براى اين موضوع ميكند بسيار مهم است۔ مهم نيست كه پروسه اين دادگاه چقدر طول ميكشد, مهم اينست كه عده اى آستين بالا زده اند كه سران رژيم را به محاكمه بكشند و دادخواست هزاران جانباخته و خانواده هايشان را در اين دادگاه در مقابل چشمان ميليونها نفر در جهان مطرح كنند۔

به من ميگويند شكنجه هاى جسمى و روحيت را ، سپرى كردن بهترين سالهاى عمرت را، اعدام كردن و كشتن بهترين دوستانت را فراموش كن!

جواب من اينست كه جنايت تاريخ انقضا ندارد۰ جنايت جنايت است۰ اگر دوستانم را كشتيد من صداى آنها خواهم بود۰

من و امثال من به همراه ميليونها نفر در ايران و سراسر دنيا نميگذاريم اين جنايات بدون عقوبت بماند۰ من و شما نبايد از كنار اين جنايات بگذريم و تك تك ما بايد صداى زندانيان سياسى، جانباختگان و خانواده هايشان باشيم و نگذاريم اين صدا خاموش شود!

اين تعهديست كه به تاريخ و نسل آينده داريم۔

با تشكر.

No comments:

Post a Comment