بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،وضعیت جسمی زندانی سیاسی زهرا اسدپور گرجی به حدی خطرناک است که پزشکان بهداری خواستار مرخصی استعلاجی فوری برای انجام عمل جراحی وی شده اند
زندانی سیاسی زهرا اسدپور گرجی 51 ساله،از ناراحتی حاد قلبی رنج می برد و ناراحتی قلبی او در روزهای اخیر به مرحلۀ خطرناکی رسیده است که پزشک بهداری زندان گوهردشت خواستار مرخصی استعلاجی اورژانسی برای او شده اند تا بتواند در بیرون از زندان تحت عمل جراحی قرار گیرد.این درخواست پزشکان قبل از عید صورت گرفته است.ولی تا به حال بازجویان وزارت اطلاعات و قاضی ناظر زندان از موافقت با آن خوداری کردند و آن را به بعد از تعطیلات عید موکول کرده اند.وضعیت جسمی خانم زهرا اسدپور گرجی در روزهای اخیر به حدی وخیم شده است که برای انجام کارهای شخصی خود نیاز به کمک همبندیان خود دارد.
خانم زهرا اسدپور گرجی روز 16 آذر ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 8 وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت کرج منتقل گردید او چندین هفته تحت بازجوئی و شکنجه فردی بنام محبی سربازجوی وزارت اطلاعات قرار داشت.زندانی سیاسی زهرا اسد پور گرجی و فرزندش پیش از این بدلیل دیدار خانوادگی با فرزندش در قرار گاه اشرف در عراق دستگیر و 16 ماه در زندان گوهردشت کرج بسر بردند و پس از پایان محکومیت غیر انسانی خود آزاد شدند.
در حال حاضر رضا جوشن 25 ساله فرزند خانم اسد پور گرجی که 10 آذر ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 8 زندان گوهردشت معروف به بند سپاه منتقل شد و نزدیک به 2 ماه در سلولهای انفرادی بسر برد سپس او را به بند 4 زندان گوهردشت کرج منتقل کردند.
آنها 19 بهمن ماه 1388 در شعبه 1 دادگاه انقلاب توسط فردی بنام عاصف حسینی رئیس این شعبه به حکم سنگین و غیر انسانی 1 سال تبعید به زندان زنجان و 4 سال تبعید به روستای قیلار زنجان محکوم شدند.
از طرفی دیگر بدلیل تعمیرات در بند زنان زندان گوهردشت کرج زنان زندانی را به سالن 20 منتقل کرده اند و ظرفیت این سالن را به چند برابر ظرفیت معمول خود افزایش داده اند. زنان زندانی بدلیل کمبود جا باید در راهروها و حتی در نزدیگی سرویسها استراحت کنند. چند برابر شدن ظرفیت این سالن باعث بوجود آمدن مشکلات مختلفی برای زنان زندانی شده است. شرایط ایجاد شده نزدیک به یک ماه است که ادامه دارد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،عدم درمان و نگهداری زندانیان سیاسی در شرایط خطرناک جسمی در زندان را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات فوری برای نجات جان این زندانی سیاسی است.
03 فروردین 1389 برابر با 23 مارس 2010
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگر ویژه زنان
Read more!
Wednesday, 24 March 2010
گزارش تکان دهنده از نقض حقوق بشر در کردستان
کردستان و کرد نیوز: نقض حقوق بشر در کردستان طی مدت سه ماهه آخر سال ۱۳۸۸، بیش از پیش ادامه داشته و احضار، دستگیری، ادامه بازداشت محبوسین، صدور احکام ناعادلانۀ قضائی، اعدام زندانیان سیاسی، مرگ مشکوک زندانیان سیاسی و موارد دیگری از نقض سیستماتیک، گسترده و مستمرِ حقوق بشر، کماکان دست به گریبان آن منطقه است.
در زمستان سال گذشته حداقل ۲۵ نفر از مردم کردستان در ادامه نقض حقوق بشر از سوی حکومت جان باختند که از این میان ۲۱ مورد به مرزنشینان و کاسبکاران مناطق مرزی تعلق دارد.
این گزارش همچنین خاطرنشان می سازد اجرای حکم اعدام فصیح یاسمنی زندانی سیاسی کرد در ۱۶ دیماه که حکم وی در دادگاهی چند دقیقه ای و غیر حقوقی صادر شده بود، موردی دیگر از آمار قربانیان جانباخته در روند تداوم نقض آشکار حقوق بشر در کردستان است. سه مورد دیگر از رقم ۲۵ جانباختۀ کردستان نیز به مرگ مشکوک زندانیان کرد در زندانها باز می گردد. بر همین اساس طی زمستان ۱۳۸۸ حدود ۱۱۰ تن از دانشجویان کرد در دانشگاهها به حراست و کمیته های انضباطی دانشگاهها احضارو ۲۲ تن از آنان با مجازات محرومیت از تحصیل به مدت چند ترم وبعضا با مجازات اخراج از دانشگاه مواجه شده اند. در همین راستا ۲۷ تن از فعالین دانشجویی کرد به اتهامات سیاسی و امنیتی بازداشت و روانه زندان شده اند.
در ادامه این گزارش به بازداشت و صدور حکم برای ۱۴۳ مورد دیگر نیز اشاره شده که شامل ارجاع ۲۹ پرونده قضایی به دادگاه و صدور حکمهای ۶ سال تا ۲۲ ماه حبس است.
لازم به ذکر است ۱۷ زندانی سیاسی کرد، کماکان منتظر اجرای حکم اعدام خود هستند.
. Read more!
در زمستان سال گذشته حداقل ۲۵ نفر از مردم کردستان در ادامه نقض حقوق بشر از سوی حکومت جان باختند که از این میان ۲۱ مورد به مرزنشینان و کاسبکاران مناطق مرزی تعلق دارد.
این گزارش همچنین خاطرنشان می سازد اجرای حکم اعدام فصیح یاسمنی زندانی سیاسی کرد در ۱۶ دیماه که حکم وی در دادگاهی چند دقیقه ای و غیر حقوقی صادر شده بود، موردی دیگر از آمار قربانیان جانباخته در روند تداوم نقض آشکار حقوق بشر در کردستان است. سه مورد دیگر از رقم ۲۵ جانباختۀ کردستان نیز به مرگ مشکوک زندانیان کرد در زندانها باز می گردد. بر همین اساس طی زمستان ۱۳۸۸ حدود ۱۱۰ تن از دانشجویان کرد در دانشگاهها به حراست و کمیته های انضباطی دانشگاهها احضارو ۲۲ تن از آنان با مجازات محرومیت از تحصیل به مدت چند ترم وبعضا با مجازات اخراج از دانشگاه مواجه شده اند. در همین راستا ۲۷ تن از فعالین دانشجویی کرد به اتهامات سیاسی و امنیتی بازداشت و روانه زندان شده اند.
در ادامه این گزارش به بازداشت و صدور حکم برای ۱۴۳ مورد دیگر نیز اشاره شده که شامل ارجاع ۲۹ پرونده قضایی به دادگاه و صدور حکمهای ۶ سال تا ۲۲ ماه حبس است.
لازم به ذکر است ۱۷ زندانی سیاسی کرد، کماکان منتظر اجرای حکم اعدام خود هستند.
. Read more!
پروانه اسانلو: همسرم با بیماری و رنج در حال تحمل زندان است گزارشگران و فعالان حقوق بشر ایران (رهانا): منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه از ۱۹ تیر ماه ۱۳۸۶ برای اجرای حکم ۵ سال زندان خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۸۷ بر خلاف اصل تفکیک زندانیان که سازمان زندانها را ملزم میکند زندانیان را بر اساس «نوع اتهام و جرم، سن و…» نگهداری کنند، به زندان رجاییشهر که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد. طی این مدت چندین بار زندانیان خطرناک به وی حمله کرده و همین امر نگرانی از بابت سلامت جانی وی را بالا برده است. اسانلو از بیماری هم رنج می برد و پزشکی قانونی و پزشکان زندان از سال گذشته «عدم تحمل کیفر» او را به خاطر بیماریهایاش صادر کردهاند، اما از اجرای این حکم تا به حال به دلائل خاص خودداری شده است. د
گزارشگران و فعالان حقوق بشر ایران (رهانا): منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه از ۱۹ تیر ماه ۱۳۸۶ برای اجرای حکم ۵ سال زندان خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۸۷ بر خلاف اصل تفکیک زندانیان که سازمان زندانها را ملزم میکند زندانیان را بر اساس «نوع اتهام و جرم، سن و…» نگهداری کنند، به زندان رجاییشهر که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد.
طی این مدت چندین بار زندانیان خطرناک به وی حمله کرده و همین امر نگرانی از بابت سلامت جانی وی را بالا برده است. اسانلو از بیماری هم رنج می برد و پزشکی قانونی و پزشکان زندان از سال گذشته «عدم تحمل کیفر» او را به خاطر بیماریهایاش صادر کردهاند، اما از اجرای این حکم تا به حال به دلائل خاص خودداری شده است.
د
گزارشگران و فعالان حقوق بشر ایران (رهانا): منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه از ۱۹ تیر ماه ۱۳۸۶ برای اجرای حکم ۵ سال زندان خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۸۷ بر خلاف اصل تفکیک زندانیان که سازمان زندانها را ملزم میکند زندانیان را بر اساس «نوع اتهام و جرم، سن و…» نگهداری کنند، به زندان رجاییشهر که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد.
طی این مدت چندین بار زندانیان خطرناک به وی حمله کرده و همین امر نگرانی از بابت سلامت جانی وی را بالا برده است. اسانلو از بیماری هم رنج می برد و پزشکی قانونی و پزشکان زندان از سال گذشته «عدم تحمل کیفر» او را به خاطر بیماریهایاش صادر کردهاند، اما از اجرای این حکم تا به حال به دلائل خاص خودداری شده است.
د در طی روزهای گذشته برای چندمین بار یک زندانی با چاقو در زندان رجاییشهر به منصور اسانلو حمله کرد. پروانه اسانلو در توضیح این ماجرا به رهانا میگوید: «در بندی که آقای اسانلو هست، زندانیانی هستند که داروهای زیاد مصرف میکنند، اختلالات روانی دارند، از نظر روحی وضعیت مناسبی ندارند، قاتلانی هستند که به جرم قتل در زندان هستند و روحیهی پرخاشگری دارند و به بقیه زندانیها پرخاش میکنند.
از طرف دیگر یک سری مسائل داخل خود بند وجود دارد، آقای اسانلو و برخی زندانیان طرفدار نظم و انضباط در زندان هستند، هستند کسانی که این نظم و آرامش را دوست ندارند. حالا من وارد جزئیات نمیشوم و خلاصه میگویم که آنها میخواهند محیط زندان دارای نظم نباشد. آقای اسانلو هم در بین زندانیان به نظم و انضباط شهره هستند و آنها اینچنین وضعی را نمیخواهند.
یکی از زندانیان که همسرش را به قتل رسانده و به همین جرم در زندان است در تاریخ سوم اسفند به وی در زندان با چاقو حمله میکند که زندانیان دیگر وساطت میکنند و اجازه نمیدهند اتفاقی برای همسرم بیافتد.»
این مساله چندین بار تکرار شده است و مسئولین زندان هیچ تلاشی برای عدم تکرار این حادثه نکردهاند. پروانه اسانلو میگوید: «ما به شدت نگران سلامت جانی منصور اسانلو هستیم. در روزهای قبل مسئولین زندان قول داده بودند که آن دو زندانی را که این رفتارها را میکنند به بند دیگر زندان منتقل کنند که به نامهای سیدمحمد حسینی و محمد برخی هستند. یکی از آنها همان کسی است که سال گذشته هم به آقای اسانلو با چاقو حمله کرده بود. اما هنوز این اتفاق نیفتاده، مسئولین زندان رجاییشهر قول داده بودند که با انتقال آنها وضعیت بند را بهتر کنند.»
تکرار این حادثه و عدم واکنش مثبت مسئولین زندانی رجاییشهر و اصرار بر نگهداری منصور اسانلو در زندان اوین این شائبه را ایجاد کرده که این مساله از پیش طراحی شده و به قصد آسیب به وی اتفاق میافتد. همسر وی در این مورد به رهانا گفت: «نمیدانم چه بگویم در این زمینه، ولی مشکلاتی که زندانیان در آنجا دارند، فشارها بر روی آنها، شلوغ بودن بند، فشار عصبی و این قبیل مسائل باعث میشود تحریک بشوند و این مسائل به هر حال اتفاق بیافتد.
یکی از مسائل شلوغی و ازدحام فروشگاه بود که در حال حاضر مسئولین زندان وضعیت آن را بهتر کردند، اما عمده نگرانی ما ،هنوز، بودن آن زندانیان روانی و مشکلدار است که آقای اسانلو را در زندان تهدید می کنند. همین امروز که آقای اسانلو از زندان تماس گرفت از او پرسیدم که آنها را منتقل کردهاند یا نه؟ که گفت نه هنوز اینجا هستند. به او گفتم که کاری کند تا آنها را از آنجا ببرند که او گفت کاری از دستم بر نمیآید، مسئولین زندان گفتهاند که میبرند و هنوز کاری نکردهاند.»
در مورد انتقال و بازگرداندن اسانلو به زندان اوین همسر وی میگوید: «ما بارها و بارها این مساله را گوشزد کردهایم و به آن اعتراض داشتیم، ولی هیچ ترتیب اثری ندادهاند. اگر ایشان در جایی نگهداری بشوند که مناسب با اتهامشان باشد، ما دست کم نگرانی در این مورد نخواهم داشت که کسی به وی با چاقو حمله کند.»
وضعیت جسمی این فعال کارگری در زندان بسیار وخیم است و محیط زندان و عدم رسیدهگی پزشکی مناسب وضعیت او را دو چندان سخت کرده است، اما تا کنون با وجود این بیماریها از اعطای مرخصی استعلاجی به وی خودداری شده است. پروانه اسانلو در مورد وضعیت بیماری همسرش توضیح میدهد که: «با توجه به اینکه ایشان قلبشان را عمل کردهاند، نباید استرس داشته باشند و باید از تغذیه خوبی برخوردار باشند و فشار عصبی نداشته باشد. همچنین به خاطر بیمار پوستی که دارند، باید در آفتاب باشد و نور ببیند. آقای اسانلو دیسک کمر هم دارد که خیلی موجب آزارش میشوند. طفلک دارد همهی این بیماریها را با رنج در زندان تحمل میکند.
ما همچنان به دنبال اجرای دستور پزشکی قانونی هستیم، با اینکه عدم تحمل کیفر را برای او صادر کردهاند، اما تا کنون خبری از آزادی و مرخصی برای او نبوده است.»
مشخص نیست که چرا دستور عدم تحمل کیفر منصور اسانلو اجرا نمیشود و چه کسانی جلوی این مساله را میگیرند. همسر اسانلو قوهی قضاییه را مسئول این موضوع می داند و میگوید: «با قاضی پرونده هم بر سر اینکه عدم تحمل کیفر صادر شده صحبت کردیم، ولی ایشان میگویند باید از جاهای بالاتر دستور بیاید. همین چند روز پیش برای این موضوع به دادگاه مراجعه کردم که قاضی پرونده گفت ما برای وزارت اطلاعات این مساله را فرستادهایم و منتظر جواب استعلام از آنها هستیم که هنوز جواب این استعلام نیامده است.
از زمانی که چشم ایشان سه مرحله جراحی شد ما پیگیر این مساله هستیم، مخصوصا اینکه چشم ایشان الان بسیار حساس است و با کوچکترین ضربهای آسیب میبیند، دکترهای زندان هم ایشان را معاینه کرده و این نظر را از زمانی که مساله دیسک کمرش را دیدند، تایید کردند، ما هم از بیرون پیگیر هستیم ولی به نتیجهای نرسیدیم. نمیدانم کی بیاد منتظر به نتیجه رسیدن مسائلی باشیم که جزو حقوق انسانی آقای اسانلو است.»
. Read more!
طی این مدت چندین بار زندانیان خطرناک به وی حمله کرده و همین امر نگرانی از بابت سلامت جانی وی را بالا برده است. اسانلو از بیماری هم رنج می برد و پزشکی قانونی و پزشکان زندان از سال گذشته «عدم تحمل کیفر» او را به خاطر بیماریهایاش صادر کردهاند، اما از اجرای این حکم تا به حال به دلائل خاص خودداری شده است.
د
گزارشگران و فعالان حقوق بشر ایران (رهانا): منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه از ۱۹ تیر ماه ۱۳۸۶ برای اجرای حکم ۵ سال زندان خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۸۷ بر خلاف اصل تفکیک زندانیان که سازمان زندانها را ملزم میکند زندانیان را بر اساس «نوع اتهام و جرم، سن و…» نگهداری کنند، به زندان رجاییشهر که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد.
طی این مدت چندین بار زندانیان خطرناک به وی حمله کرده و همین امر نگرانی از بابت سلامت جانی وی را بالا برده است. اسانلو از بیماری هم رنج می برد و پزشکی قانونی و پزشکان زندان از سال گذشته «عدم تحمل کیفر» او را به خاطر بیماریهایاش صادر کردهاند، اما از اجرای این حکم تا به حال به دلائل خاص خودداری شده است.
د در طی روزهای گذشته برای چندمین بار یک زندانی با چاقو در زندان رجاییشهر به منصور اسانلو حمله کرد. پروانه اسانلو در توضیح این ماجرا به رهانا میگوید: «در بندی که آقای اسانلو هست، زندانیانی هستند که داروهای زیاد مصرف میکنند، اختلالات روانی دارند، از نظر روحی وضعیت مناسبی ندارند، قاتلانی هستند که به جرم قتل در زندان هستند و روحیهی پرخاشگری دارند و به بقیه زندانیها پرخاش میکنند.
از طرف دیگر یک سری مسائل داخل خود بند وجود دارد، آقای اسانلو و برخی زندانیان طرفدار نظم و انضباط در زندان هستند، هستند کسانی که این نظم و آرامش را دوست ندارند. حالا من وارد جزئیات نمیشوم و خلاصه میگویم که آنها میخواهند محیط زندان دارای نظم نباشد. آقای اسانلو هم در بین زندانیان به نظم و انضباط شهره هستند و آنها اینچنین وضعی را نمیخواهند.
یکی از زندانیان که همسرش را به قتل رسانده و به همین جرم در زندان است در تاریخ سوم اسفند به وی در زندان با چاقو حمله میکند که زندانیان دیگر وساطت میکنند و اجازه نمیدهند اتفاقی برای همسرم بیافتد.»
این مساله چندین بار تکرار شده است و مسئولین زندان هیچ تلاشی برای عدم تکرار این حادثه نکردهاند. پروانه اسانلو میگوید: «ما به شدت نگران سلامت جانی منصور اسانلو هستیم. در روزهای قبل مسئولین زندان قول داده بودند که آن دو زندانی را که این رفتارها را میکنند به بند دیگر زندان منتقل کنند که به نامهای سیدمحمد حسینی و محمد برخی هستند. یکی از آنها همان کسی است که سال گذشته هم به آقای اسانلو با چاقو حمله کرده بود. اما هنوز این اتفاق نیفتاده، مسئولین زندان رجاییشهر قول داده بودند که با انتقال آنها وضعیت بند را بهتر کنند.»
تکرار این حادثه و عدم واکنش مثبت مسئولین زندانی رجاییشهر و اصرار بر نگهداری منصور اسانلو در زندان اوین این شائبه را ایجاد کرده که این مساله از پیش طراحی شده و به قصد آسیب به وی اتفاق میافتد. همسر وی در این مورد به رهانا گفت: «نمیدانم چه بگویم در این زمینه، ولی مشکلاتی که زندانیان در آنجا دارند، فشارها بر روی آنها، شلوغ بودن بند، فشار عصبی و این قبیل مسائل باعث میشود تحریک بشوند و این مسائل به هر حال اتفاق بیافتد.
یکی از مسائل شلوغی و ازدحام فروشگاه بود که در حال حاضر مسئولین زندان وضعیت آن را بهتر کردند، اما عمده نگرانی ما ،هنوز، بودن آن زندانیان روانی و مشکلدار است که آقای اسانلو را در زندان تهدید می کنند. همین امروز که آقای اسانلو از زندان تماس گرفت از او پرسیدم که آنها را منتقل کردهاند یا نه؟ که گفت نه هنوز اینجا هستند. به او گفتم که کاری کند تا آنها را از آنجا ببرند که او گفت کاری از دستم بر نمیآید، مسئولین زندان گفتهاند که میبرند و هنوز کاری نکردهاند.»
در مورد انتقال و بازگرداندن اسانلو به زندان اوین همسر وی میگوید: «ما بارها و بارها این مساله را گوشزد کردهایم و به آن اعتراض داشتیم، ولی هیچ ترتیب اثری ندادهاند. اگر ایشان در جایی نگهداری بشوند که مناسب با اتهامشان باشد، ما دست کم نگرانی در این مورد نخواهم داشت که کسی به وی با چاقو حمله کند.»
وضعیت جسمی این فعال کارگری در زندان بسیار وخیم است و محیط زندان و عدم رسیدهگی پزشکی مناسب وضعیت او را دو چندان سخت کرده است، اما تا کنون با وجود این بیماریها از اعطای مرخصی استعلاجی به وی خودداری شده است. پروانه اسانلو در مورد وضعیت بیماری همسرش توضیح میدهد که: «با توجه به اینکه ایشان قلبشان را عمل کردهاند، نباید استرس داشته باشند و باید از تغذیه خوبی برخوردار باشند و فشار عصبی نداشته باشد. همچنین به خاطر بیمار پوستی که دارند، باید در آفتاب باشد و نور ببیند. آقای اسانلو دیسک کمر هم دارد که خیلی موجب آزارش میشوند. طفلک دارد همهی این بیماریها را با رنج در زندان تحمل میکند.
ما همچنان به دنبال اجرای دستور پزشکی قانونی هستیم، با اینکه عدم تحمل کیفر را برای او صادر کردهاند، اما تا کنون خبری از آزادی و مرخصی برای او نبوده است.»
مشخص نیست که چرا دستور عدم تحمل کیفر منصور اسانلو اجرا نمیشود و چه کسانی جلوی این مساله را میگیرند. همسر اسانلو قوهی قضاییه را مسئول این موضوع می داند و میگوید: «با قاضی پرونده هم بر سر اینکه عدم تحمل کیفر صادر شده صحبت کردیم، ولی ایشان میگویند باید از جاهای بالاتر دستور بیاید. همین چند روز پیش برای این موضوع به دادگاه مراجعه کردم که قاضی پرونده گفت ما برای وزارت اطلاعات این مساله را فرستادهایم و منتظر جواب استعلام از آنها هستیم که هنوز جواب این استعلام نیامده است.
از زمانی که چشم ایشان سه مرحله جراحی شد ما پیگیر این مساله هستیم، مخصوصا اینکه چشم ایشان الان بسیار حساس است و با کوچکترین ضربهای آسیب میبیند، دکترهای زندان هم ایشان را معاینه کرده و این نظر را از زمانی که مساله دیسک کمرش را دیدند، تایید کردند، ما هم از بیرون پیگیر هستیم ولی به نتیجهای نرسیدیم. نمیدانم کی بیاد منتظر به نتیجه رسیدن مسائلی باشیم که جزو حقوق انسانی آقای اسانلو است.»
. Read more!
نامه تکاندهنده یک زندانی سیاسی از بند ۳۵۰ اوین
برگرفته از سایت کمیته گزارشگران حقوق بشر
سعید ملکپور، در مهرماه سال ۸۷ بازداشت شد و از آن تاریخ در زندان اوین به سر میبرد. وی متولد خرداد ماه ١٣٥٤، فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شریف با سابقهی کار کارشناسی در شرکت ایران خودرو، مرکز تحقیقات رازی و یکی از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. وی در سال گذشته موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه ویکتوریا کانادا جهت ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شد.
ملکپور در مهرماه سال ۸۷ پس از ورود به ایران بازداشت شد. وی از سال ۲۰۰۵ میلادی در کشور کانادا به طراحی وبسایت اشتغال داشت.
این زندانی سیاسی در رابطه با پروندهی موسوم به «مضلین ۲» مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت شد. در اواخر سال ۸۷ گزارشی توسط گروهی که خود را از اعضای سپاه پاسداران معرفی میکرد منتشر شد. متن این اطلاعیه در خصوص متهمانی بود که عضو چندین «شبکهی فساد اینترنتی» معرفی شده بودند.
مشابه این برخورد در اواخر سال ۸۸ با بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر در سراسر ایران تکرار شد. اینبار گزارشهایی با عنوان «نبرد سایبری سپاه پاسداران با گروههای فعال در پروژه بیثباتسازی» و بازداشت اعضای «شبکه جنگ سایبری آمریکا» منتشر شد و رسانههای دولتی نیز در این زمینه برنامههایی را پخش کردند.
نامهی زیر، توسط سعید ملکپور نوشته شده است. وی بیش از ۱۷ ماه است که در زندان اوین به سر میبرد و به خانواده وی اعلام شده است جلسه بعدی دادگاه او ۲۹ و ۳۰ فروردینماه برگزار خواهد شد.
نامه سعید ملکپور
اینجانب سعید ملکپور در تاریخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورین لباس شخصی سپاه، بدون حکم بازداشت و یا نشان دادن کارت شناسایی در اطراف میدان ونک دستگیر شدم. دستگیری به صورت آدم ربایی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسایی صورت گرفت. پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در یک خودروی سواری بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلی عقب) قرار گرفتم. یک مامور با جثه بسیار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پایین نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومی که به آن دفتر فنی میگفتند، منتقل کردند. در آنجا چندین مامور در حالی که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شدید قرار دادند و به زور مجبورم کردند یک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روی آن را پوشانیده بودند را امضا نمایم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندین روز درد میکرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سیلی، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو – الف اوین منتقل شدم و در یک سلول انفرادی به ابعاد ۱.۷ در ۲ متری قرار گرفتم. خروج از سلول تنها به قصد ۲ بار هواخوری و چند بار در زمانهای مشخص شده، آن هم با چشم بند امکانپذیر بود و تنها در سلول اجازه داشتم چشم بند از چشم بردارم.
به مدت ۳۲۰ روز تا تاریخ ۸۸/۵/۲۸ در سلول انفرادی بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و هر گونه ارتباط با خارج از سلول به سر بردم. در سلول تنها یک مهر و یک جلد قرآن، یک بطری آب و ۳ عدد پتو به من داده شد. پس از آن به مدت ۱۲۴ روز تا تاریخ ۸۸/۹/۳۰ در بند عمومی دو – الف زندان اوین به سر بردم. در دوران انفرادی و عمومی هیچگاه ملاقات هفتگی نداشتم و در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف در تمامی ملاقاتهایی که حداکثر به اندازه انگشتهای یک دست بود، صحبتها توسط یک مامور سپاه شنود میشد و ملاقاتها با حضور مامور همراه بود. تلفن هفتگی نیز در دوران انفرادی به من داده نشد و تمامی تلفنها توسط کارکنان یا بازجوها شنود مستقیم میشد و هر گاه راجع به مسائل پرونده با خانوادهام صحبتی میکردم تلفن را قطع میکردند. در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف بنا به دلایلی که ذیل عنوان میکنم هیچگاه امنیت جانی نداشتم و دائما احساس خطر جانی کرده و مورد تهدید بودم.
در تاریخ ۸۸/۹/۳۰ بر دیگر به سلول انفرادی این بار به بازداشتگاه ۲۴۰ اوین منتقل شدم و تا تاریخ ۸۸/۱۱/۱۹ یعنی ۴۸ روز دیگر در انفرادی بدون حق تماس و به تنهایی به سر بردم. از آن تاریخ تا کنون در بند عمومی زندان اوین، ابتدا در بند قرنطینه اندرزگاه ۷ و سپس در اندرزگاه ۳۵۰ به سر بردهام. تا کنون بیش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلولهای انفرادی سپری شده و تا کنون هیچگاه اجازه ملاقات با وکیل به من داده نشده است. در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماههای ابتدایی توسط گروه پدافند سایبری سپاه تحت انواع شکنجههای روحی روانی و جسمی قرار گرفتهام که برخی از این شکنجهها در حضور بازپرس پرونده، آقای موسوی صورت گرفته است. بخش زیادی از اقاریر من، در اثر فشار، شکنجه روحی، روانی و جسمی ، تهدید خود و خانواده ام و وعده آزادی سریع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و دیکته بازجوها انجام گرفته است.
توضیح این که اقرارها در حضور بازپرس نیز با حضور بازجوها و تهدید به وخیمتر شدن شدت شکنجهها، جهت جلوگیری از اعلام اقرار تحت فشار به بازپرس صورت میگرفت. گاهی هم تهدید میکردند که همسرم را دستگیر میکنند و در حضور من شکنجه میکنند. در چند ماه اول دستگیری بارها در ساعات مختلف شب و روز تحت بازجویی قرار میگرفتم که غالبا با کتک و ضرب و شتم شدید همراه میشد. شکنجهها گاهی در دفتر فنی که خارج از زندان است و گاهی در اتاق بازجویی بازداشتگاه دو – الف انجام میشد.
اکثر اوقات شکنجهها به صورت گروهی انجام میگرفت و در حالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و سایر اعضای بدنم میزدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آنچه توسط بازجویان دیکته میشد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته شده توسط آنان میبود. گاهی شکنجهها توام با شوک الکتریکی بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجوییها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده میشد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بیهوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش میآوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونریزی شده است. در سلول را کوبیدم کسی به سراغم نیامد. فردای آن روز مرا در حالیکه نیمه چپ بدنم بیحس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوین منتقل کردند. در درمانگاه اوین، دکتر پس از دیدن وضعیت من بر ضرورت انتقال من به بیمارستان تاکید کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بیمارستان بقیه الله انتقال یافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بیمارستان نام خود را به زبان بیاورم و دستور دادند که خود را محمد سعیدی معرفی کنم و تهدید کردند در صورت سرپیچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را میکشد.
یکی از نگهبانان قبل از من به دیدن پزشک کشیک بخش اورژانس رفت و با او صحبت کرد و پس از چند دقیقه به دنبال او به اتاق پزشک وارد شدم. پزشک کشیک بدون هیچگونه معاینه، آزمایش و عکس رادیوگرافی تنها عنوان کرد که ناراحتی من، ناراحتی اعصاب است و این را در برگه گزارش پزشکی وارد کرد و چند قرص اعصاب تجویز کرد. حتی وقتی من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نیست و من با همان حال و گوشی که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نیمه چپ بدنم بیحس بود و کنترل کمی روی ماهیچههای دست و پای چپم داشتم. بنابراین به سختی راه میرفتم. علاوه بر این شکنجهها یک بار هم در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فنی پس از ضرب و شتم جدید یکی از بازجوها با انبردست تهدید به کشیدن دندانم کرد که منجر به شکستن یکی از دندانهایم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد. البته شکنجههای جسمی و بدنی، در مقابل شکنجههای روحی و روانی ناچیز بود.
زندانهای طویل المدت انفرادی (بیش از یک سال) بدون حق تماس تلفنی و امکان ملاقات عزیزانم، تهدیدات مکرر به دستگیری و شکنجه همسر و خانوادهام در صورت عدم همکاری، تهدید به قتل و دادن اخبار دروغ از جمله دستگیر کردن همسرم و این قبیل تهدیدها باعث آشفتگی روحی و بحرانی شدن سلامت روان من شده بود. در انفرادی به هیچ کتاب یا رسانهای دسترسی نداشتم و برای روزها با هیچ کس هم صحبت نبودم.
سخت گیریها و فشارهای روحی و روانی به من و خانوادهام تا حدی پیش رفت که پس از رحلت پدرم در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ و با وجود مطلع شدن مسئولین بازداشتگاه و دادسرای جرایم رایانهای از فوت ایشان، مرا که هیچ تماس تلفنی با خانوادهام نداشتم، از این واقعه بیخبر نگه داشتند تا این که تقریبا ۴۰ روز پس از فوت پدرم، وقتی پس از چند ماه اجازه یک تماس ۵ دقیقهای تلفنی با حضور و شنود مستقیم بازجوها به من داده شد، از فوت پدرم مطلع شدم.
وقتی یکی از بازجوها به نام مسعود گریه و زاری مرا شاهد شد وقیحانه قهقهه سر داده و شروع به تمسخر من کرد و با وجود خواهش فراوان من اجازه شرکت در مراسم چهلم پدرم نیز به من داده نشد. علاوه بر شکنجههای روحی و روانی، گروه بازجویی اطلاعات سپاه به طور غیرقانونی و غیرشرعی مبلغی از حساب کارت اعتباری من خرج کرده است که ادله قابل استنادی برای آن موجود است. همینطور حساب اینترنتی pay pal من نیز دست ایشان است که معلوم نیست چه بر سر آن آمده است. یکی دیگر از موارد شکنجه روحی، وادار کردن من به اجرای سناریوهای دیکتهشده توسط بازجویان سپاه در مقابل دوربین و فیلمبرداری اجباری از من بود. با این که تیم بازجویی به من قول داده بودند که فیلمها هیچگاه از تلویزیون پخش نخواهد شد و این فیلمها تنها جهت نمایش برای مسئولان نظام و با قصد گرفتن بودجه برای پروژه گرداب است، چند ماه بعد متوجه شدم که فیلم ها بدون پوشش صورت بارها در ایامی که خانواده ام داغدار پدر تازه درگذشته ام بوده اند، در تلویزیون سراسری به نمایش در آمده است. تیم بازجویی با وجود اطلاع از درگذشت پدرم و با وجود اطلاع از ناراحتی و تالم خانوادهام، دقیقاً در ایام برگزاری مراسم سوم تا هفتم درگذشت پدرم بارها این فیلمها را پخش کرده که منجر به شدیدترین ضربات روحی به خانواده داغدارم خصوصا مادرم شد. به گونهای که مادرم با دیدن تصاویر من در تلویزیون و آن اعترافات دروغین، دچار حمله قلبی گردید. برخی از مواردی که مرا مجبور به بیان آن در مقابل دوربین کرده بودند، مضحک و به دور از واقعیت بود که از نظر فنی اصلا امکانپذیر نمیباشد. برای مثال از من خواستند که در مقابل دوربین از خریداری یک نرمافزار از انگلستان و قرار دادن آن روی وبسایت خودم صحبت کنم. باید اضافه میکردم، در صورت بازدید اشخاص از این سایت، این نرم افزار بدون آگاهی وی، بر روی کامپیوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپیوترش، حتی زمانی که کامپیوتر خاموش است به دست من می افتد! و به این ترتیب من از طریق اینترنت از اتاق خواب افراد فیلم تهیه میکردم! با این که من به بازجوها گفته بودم، چنین مسئلهای از نظر فنی امکانپذیر نیست، آنها پاسخ دادند کاری به این کارها نداشته باش!
شایان ذکر است که بازجوها در حضور بازپرس پرونده به من قول دادند که در صورت اجرای سناریوهای کذایی مطابق خواست آنان در مقابل دوربین، علاوه بر تبدیل قرار بازداشت به قرار کفالت یا وثیقه و آزادی من تا زمان دادرسی، حداکثر تخفیف در کیفرخواست برایم در نظر گرفته خواهد شد و حداکثر دو سال حبس در کیفرخواست برای من در نظر گرفته می شود و همچنین با چند برابر حساب شدن ایام حبس در سلول انفرادی، میتوانم از آزادی مشروط استفاده کرده و به زندان بازنگردم.
این وعده ها بارها و بارها با ذکر قسم و قول های متعدد به من داده شد ولی بعد از پایان فیلم برداری هیچ کدام به اجرا نرسید. با توجه به موارد فوق، اینجانب در مدت بازداشت موقف، مطابق با بندهای ۱.۲.۳.۴.۵.۶.۷.۸.۹.۱۴.۱۵.۱۶،۱۷ و ماده ۱ قانون منع شکنجه مصوب ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۱ و بند ۷ قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب سال ۱۳۸۳ مجلس شورای اسلامی، در معرض انواع شکنجههای روحی و روانی قرار داشتهام و مطابق با ماده ۴ قانون منع شکنجه، اقاریر من از درجه اعتبار ساقط است و عموم اعترافات من در اثر شکنجه و در جهت کاهش فشار وارده و حمایت از خانوادهام انجام گرفته است. هم اکنون ، یعنی در تاریخ ۸۸/۲۲/۱۲ بعد از گذشت بیش از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت کماکان بلاتکلیف بوده و تا کنون ملاقاتی با وکیل قانونی خود نداشتهام و اجازه ملاقات با ایشان به من داده نشده است. با توجه به نوع پرونده و حجم پرونده و نوع اتهامات وارده جهت نوشتن لایحه دفاعیه نیاز به استخدام کارشناس رایانه مورد وثوق قوه قضاییه و همچنین دسترسی کافی به کارشناس و وکیل قانونی خود در محیطی مجهز به امکانات فنی مناسب، مانند دسترسی به اینترنت دارم.
لذا تقاضامندم یا با تبدیل قرار من به کفالت یا وثیقه موافقت گردد و یا این امکانات در زندان برایم فراهم گردد.
سعید ملک پور
. Read more!
سعید ملکپور، در مهرماه سال ۸۷ بازداشت شد و از آن تاریخ در زندان اوین به سر میبرد. وی متولد خرداد ماه ١٣٥٤، فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شریف با سابقهی کار کارشناسی در شرکت ایران خودرو، مرکز تحقیقات رازی و یکی از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. وی در سال گذشته موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه ویکتوریا کانادا جهت ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شد.
ملکپور در مهرماه سال ۸۷ پس از ورود به ایران بازداشت شد. وی از سال ۲۰۰۵ میلادی در کشور کانادا به طراحی وبسایت اشتغال داشت.
این زندانی سیاسی در رابطه با پروندهی موسوم به «مضلین ۲» مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت شد. در اواخر سال ۸۷ گزارشی توسط گروهی که خود را از اعضای سپاه پاسداران معرفی میکرد منتشر شد. متن این اطلاعیه در خصوص متهمانی بود که عضو چندین «شبکهی فساد اینترنتی» معرفی شده بودند.
مشابه این برخورد در اواخر سال ۸۸ با بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر در سراسر ایران تکرار شد. اینبار گزارشهایی با عنوان «نبرد سایبری سپاه پاسداران با گروههای فعال در پروژه بیثباتسازی» و بازداشت اعضای «شبکه جنگ سایبری آمریکا» منتشر شد و رسانههای دولتی نیز در این زمینه برنامههایی را پخش کردند.
نامهی زیر، توسط سعید ملکپور نوشته شده است. وی بیش از ۱۷ ماه است که در زندان اوین به سر میبرد و به خانواده وی اعلام شده است جلسه بعدی دادگاه او ۲۹ و ۳۰ فروردینماه برگزار خواهد شد.
نامه سعید ملکپور
اینجانب سعید ملکپور در تاریخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورین لباس شخصی سپاه، بدون حکم بازداشت و یا نشان دادن کارت شناسایی در اطراف میدان ونک دستگیر شدم. دستگیری به صورت آدم ربایی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسایی صورت گرفت. پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در یک خودروی سواری بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلی عقب) قرار گرفتم. یک مامور با جثه بسیار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پایین نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومی که به آن دفتر فنی میگفتند، منتقل کردند. در آنجا چندین مامور در حالی که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شدید قرار دادند و به زور مجبورم کردند یک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روی آن را پوشانیده بودند را امضا نمایم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندین روز درد میکرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سیلی، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو – الف اوین منتقل شدم و در یک سلول انفرادی به ابعاد ۱.۷ در ۲ متری قرار گرفتم. خروج از سلول تنها به قصد ۲ بار هواخوری و چند بار در زمانهای مشخص شده، آن هم با چشم بند امکانپذیر بود و تنها در سلول اجازه داشتم چشم بند از چشم بردارم.
به مدت ۳۲۰ روز تا تاریخ ۸۸/۵/۲۸ در سلول انفرادی بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و هر گونه ارتباط با خارج از سلول به سر بردم. در سلول تنها یک مهر و یک جلد قرآن، یک بطری آب و ۳ عدد پتو به من داده شد. پس از آن به مدت ۱۲۴ روز تا تاریخ ۸۸/۹/۳۰ در بند عمومی دو – الف زندان اوین به سر بردم. در دوران انفرادی و عمومی هیچگاه ملاقات هفتگی نداشتم و در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف در تمامی ملاقاتهایی که حداکثر به اندازه انگشتهای یک دست بود، صحبتها توسط یک مامور سپاه شنود میشد و ملاقاتها با حضور مامور همراه بود. تلفن هفتگی نیز در دوران انفرادی به من داده نشد و تمامی تلفنها توسط کارکنان یا بازجوها شنود مستقیم میشد و هر گاه راجع به مسائل پرونده با خانوادهام صحبتی میکردم تلفن را قطع میکردند. در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف بنا به دلایلی که ذیل عنوان میکنم هیچگاه امنیت جانی نداشتم و دائما احساس خطر جانی کرده و مورد تهدید بودم.
در تاریخ ۸۸/۹/۳۰ بر دیگر به سلول انفرادی این بار به بازداشتگاه ۲۴۰ اوین منتقل شدم و تا تاریخ ۸۸/۱۱/۱۹ یعنی ۴۸ روز دیگر در انفرادی بدون حق تماس و به تنهایی به سر بردم. از آن تاریخ تا کنون در بند عمومی زندان اوین، ابتدا در بند قرنطینه اندرزگاه ۷ و سپس در اندرزگاه ۳۵۰ به سر بردهام. تا کنون بیش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلولهای انفرادی سپری شده و تا کنون هیچگاه اجازه ملاقات با وکیل به من داده نشده است. در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماههای ابتدایی توسط گروه پدافند سایبری سپاه تحت انواع شکنجههای روحی روانی و جسمی قرار گرفتهام که برخی از این شکنجهها در حضور بازپرس پرونده، آقای موسوی صورت گرفته است. بخش زیادی از اقاریر من، در اثر فشار، شکنجه روحی، روانی و جسمی ، تهدید خود و خانواده ام و وعده آزادی سریع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و دیکته بازجوها انجام گرفته است.
توضیح این که اقرارها در حضور بازپرس نیز با حضور بازجوها و تهدید به وخیمتر شدن شدت شکنجهها، جهت جلوگیری از اعلام اقرار تحت فشار به بازپرس صورت میگرفت. گاهی هم تهدید میکردند که همسرم را دستگیر میکنند و در حضور من شکنجه میکنند. در چند ماه اول دستگیری بارها در ساعات مختلف شب و روز تحت بازجویی قرار میگرفتم که غالبا با کتک و ضرب و شتم شدید همراه میشد. شکنجهها گاهی در دفتر فنی که خارج از زندان است و گاهی در اتاق بازجویی بازداشتگاه دو – الف انجام میشد.
اکثر اوقات شکنجهها به صورت گروهی انجام میگرفت و در حالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و سایر اعضای بدنم میزدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آنچه توسط بازجویان دیکته میشد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته شده توسط آنان میبود. گاهی شکنجهها توام با شوک الکتریکی بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجوییها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده میشد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بیهوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش میآوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونریزی شده است. در سلول را کوبیدم کسی به سراغم نیامد. فردای آن روز مرا در حالیکه نیمه چپ بدنم بیحس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوین منتقل کردند. در درمانگاه اوین، دکتر پس از دیدن وضعیت من بر ضرورت انتقال من به بیمارستان تاکید کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بیمارستان بقیه الله انتقال یافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بیمارستان نام خود را به زبان بیاورم و دستور دادند که خود را محمد سعیدی معرفی کنم و تهدید کردند در صورت سرپیچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را میکشد.
یکی از نگهبانان قبل از من به دیدن پزشک کشیک بخش اورژانس رفت و با او صحبت کرد و پس از چند دقیقه به دنبال او به اتاق پزشک وارد شدم. پزشک کشیک بدون هیچگونه معاینه، آزمایش و عکس رادیوگرافی تنها عنوان کرد که ناراحتی من، ناراحتی اعصاب است و این را در برگه گزارش پزشکی وارد کرد و چند قرص اعصاب تجویز کرد. حتی وقتی من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نیست و من با همان حال و گوشی که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نیمه چپ بدنم بیحس بود و کنترل کمی روی ماهیچههای دست و پای چپم داشتم. بنابراین به سختی راه میرفتم. علاوه بر این شکنجهها یک بار هم در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فنی پس از ضرب و شتم جدید یکی از بازجوها با انبردست تهدید به کشیدن دندانم کرد که منجر به شکستن یکی از دندانهایم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد. البته شکنجههای جسمی و بدنی، در مقابل شکنجههای روحی و روانی ناچیز بود.
زندانهای طویل المدت انفرادی (بیش از یک سال) بدون حق تماس تلفنی و امکان ملاقات عزیزانم، تهدیدات مکرر به دستگیری و شکنجه همسر و خانوادهام در صورت عدم همکاری، تهدید به قتل و دادن اخبار دروغ از جمله دستگیر کردن همسرم و این قبیل تهدیدها باعث آشفتگی روحی و بحرانی شدن سلامت روان من شده بود. در انفرادی به هیچ کتاب یا رسانهای دسترسی نداشتم و برای روزها با هیچ کس هم صحبت نبودم.
سخت گیریها و فشارهای روحی و روانی به من و خانوادهام تا حدی پیش رفت که پس از رحلت پدرم در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ و با وجود مطلع شدن مسئولین بازداشتگاه و دادسرای جرایم رایانهای از فوت ایشان، مرا که هیچ تماس تلفنی با خانوادهام نداشتم، از این واقعه بیخبر نگه داشتند تا این که تقریبا ۴۰ روز پس از فوت پدرم، وقتی پس از چند ماه اجازه یک تماس ۵ دقیقهای تلفنی با حضور و شنود مستقیم بازجوها به من داده شد، از فوت پدرم مطلع شدم.
وقتی یکی از بازجوها به نام مسعود گریه و زاری مرا شاهد شد وقیحانه قهقهه سر داده و شروع به تمسخر من کرد و با وجود خواهش فراوان من اجازه شرکت در مراسم چهلم پدرم نیز به من داده نشد. علاوه بر شکنجههای روحی و روانی، گروه بازجویی اطلاعات سپاه به طور غیرقانونی و غیرشرعی مبلغی از حساب کارت اعتباری من خرج کرده است که ادله قابل استنادی برای آن موجود است. همینطور حساب اینترنتی pay pal من نیز دست ایشان است که معلوم نیست چه بر سر آن آمده است. یکی دیگر از موارد شکنجه روحی، وادار کردن من به اجرای سناریوهای دیکتهشده توسط بازجویان سپاه در مقابل دوربین و فیلمبرداری اجباری از من بود. با این که تیم بازجویی به من قول داده بودند که فیلمها هیچگاه از تلویزیون پخش نخواهد شد و این فیلمها تنها جهت نمایش برای مسئولان نظام و با قصد گرفتن بودجه برای پروژه گرداب است، چند ماه بعد متوجه شدم که فیلم ها بدون پوشش صورت بارها در ایامی که خانواده ام داغدار پدر تازه درگذشته ام بوده اند، در تلویزیون سراسری به نمایش در آمده است. تیم بازجویی با وجود اطلاع از درگذشت پدرم و با وجود اطلاع از ناراحتی و تالم خانوادهام، دقیقاً در ایام برگزاری مراسم سوم تا هفتم درگذشت پدرم بارها این فیلمها را پخش کرده که منجر به شدیدترین ضربات روحی به خانواده داغدارم خصوصا مادرم شد. به گونهای که مادرم با دیدن تصاویر من در تلویزیون و آن اعترافات دروغین، دچار حمله قلبی گردید. برخی از مواردی که مرا مجبور به بیان آن در مقابل دوربین کرده بودند، مضحک و به دور از واقعیت بود که از نظر فنی اصلا امکانپذیر نمیباشد. برای مثال از من خواستند که در مقابل دوربین از خریداری یک نرمافزار از انگلستان و قرار دادن آن روی وبسایت خودم صحبت کنم. باید اضافه میکردم، در صورت بازدید اشخاص از این سایت، این نرم افزار بدون آگاهی وی، بر روی کامپیوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپیوترش، حتی زمانی که کامپیوتر خاموش است به دست من می افتد! و به این ترتیب من از طریق اینترنت از اتاق خواب افراد فیلم تهیه میکردم! با این که من به بازجوها گفته بودم، چنین مسئلهای از نظر فنی امکانپذیر نیست، آنها پاسخ دادند کاری به این کارها نداشته باش!
شایان ذکر است که بازجوها در حضور بازپرس پرونده به من قول دادند که در صورت اجرای سناریوهای کذایی مطابق خواست آنان در مقابل دوربین، علاوه بر تبدیل قرار بازداشت به قرار کفالت یا وثیقه و آزادی من تا زمان دادرسی، حداکثر تخفیف در کیفرخواست برایم در نظر گرفته خواهد شد و حداکثر دو سال حبس در کیفرخواست برای من در نظر گرفته می شود و همچنین با چند برابر حساب شدن ایام حبس در سلول انفرادی، میتوانم از آزادی مشروط استفاده کرده و به زندان بازنگردم.
این وعده ها بارها و بارها با ذکر قسم و قول های متعدد به من داده شد ولی بعد از پایان فیلم برداری هیچ کدام به اجرا نرسید. با توجه به موارد فوق، اینجانب در مدت بازداشت موقف، مطابق با بندهای ۱.۲.۳.۴.۵.۶.۷.۸.۹.۱۴.۱۵.۱۶،۱۷ و ماده ۱ قانون منع شکنجه مصوب ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۱ و بند ۷ قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب سال ۱۳۸۳ مجلس شورای اسلامی، در معرض انواع شکنجههای روحی و روانی قرار داشتهام و مطابق با ماده ۴ قانون منع شکنجه، اقاریر من از درجه اعتبار ساقط است و عموم اعترافات من در اثر شکنجه و در جهت کاهش فشار وارده و حمایت از خانوادهام انجام گرفته است. هم اکنون ، یعنی در تاریخ ۸۸/۲۲/۱۲ بعد از گذشت بیش از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت کماکان بلاتکلیف بوده و تا کنون ملاقاتی با وکیل قانونی خود نداشتهام و اجازه ملاقات با ایشان به من داده نشده است. با توجه به نوع پرونده و حجم پرونده و نوع اتهامات وارده جهت نوشتن لایحه دفاعیه نیاز به استخدام کارشناس رایانه مورد وثوق قوه قضاییه و همچنین دسترسی کافی به کارشناس و وکیل قانونی خود در محیطی مجهز به امکانات فنی مناسب، مانند دسترسی به اینترنت دارم.
لذا تقاضامندم یا با تبدیل قرار من به کفالت یا وثیقه موافقت گردد و یا این امکانات در زندان برایم فراهم گردد.
سعید ملک پور
. Read more!
زندانيان سياسی بندهای مختلف زندان گوهردشت مراسم سال تحويل را بصورت گسترده انجام دادند
بنابه گزارشات رسيده به فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران،زندانيان سياسی همراه با ساير زندانيان مراسم سال تحويل را عليرغم فشارها و محدوديتها غير انسانی در بندهای مختلف زندان گوهردشت کرج برگزار کردند.
عليرغم فشارها و محدوديتهای طاقت فرسا و غير انسانی عليه زندانيان سياسی که از جمله آنها انتقال به سلولهای انفرادي،انتقال به بند 5 معروف به بند متادون ،قطع آب نوشيدنی برای مدت طولانی و آلودگی شديد آن که منجر به بيماری تعداد زيادی شده است ولی زندانيان سياسی و ساير زندانيان با تمام تلاش و کوشش خود سفره 7 سين خود را بر پا کردند و هنگام سال تحويل با شور و نشاط فراوان حول آن جمع شدند.
زندانيان سياسی بند 1،2،4،6 و بند زنان هنگام سال تحويل با کف زدنهای ممتد که تمامی زندانيان آنها را همراهی می کردند فضايی ديگری را در آن لحظات ايجاد کردند و سپس به شادمانی پرداختند. آنها عليرغم محدوديتها تمامی خلاقيتهای خود را بکار بردند که فضای حاکم را به شور و شادی تبديل کنند. زندانيان سياسی و ساير زندانيان بند1 در حالی که زندانی سياسی بهروز جاويد طهرانی در سلولهای انفرادی تحت شرايط سخت بسر می برد سفره 7 سين خود را بر پا کردند. زندانيان در روزهای قبل از سال تحويل خيلی تلاش کرده بودند که بهروز جاويد طهرانی را هنگام سال تحويل از سلولها انفرادی خارج شود و در کنار ساير همبنديهايش قرار گيرد. ولی حسن آخريان رئيس بند 1 و از شکنجه گران اين زندان با اين استدلال که بهروز نسبت به شکنجه زندانيان در سلولهای انفرادی به قاضی ناظر بر بند اعتراض کرده است پس او بايد آنجا بماند و اجازه خارج شدن از سلول انفرادی را ندارد.
زندانيان سياسی بند 4 عليرغم اينکه هم بندی خود را آقای منصور اسالو را به بند5 معروف به متادون و در کنار زندانيان خطرناک منتقل کرده اند. مراسم سال تحويل را بصورت خيلی گسترده ای انجام دادند که تقريبا تمامی زندانيان در آن شرکت داشتند.
زندانيان سياسی بند2و 6 که تعدادی از زندانيان سياسی در آن نگهداری می شوند و از جمله آنها آقای احمد زيد آبادی و مسعود باستانی در آنجا در اسارت بسر می برند مراسم سال تحويل را انجام دادند.
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران،خواستار آزادی بی قيد وشرط زندانيان سياسی در ايران است و از دبير کل و کميسر عالی حقوق بشر و ساير مراجع بين المللی خواستار اقدامات عملی برای آزادی زندانيان سياسی در ايران است.
فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران
اول فروردين 1389 برابر با 21 مارس 2010. Read more!
عليرغم فشارها و محدوديتهای طاقت فرسا و غير انسانی عليه زندانيان سياسی که از جمله آنها انتقال به سلولهای انفرادي،انتقال به بند 5 معروف به بند متادون ،قطع آب نوشيدنی برای مدت طولانی و آلودگی شديد آن که منجر به بيماری تعداد زيادی شده است ولی زندانيان سياسی و ساير زندانيان با تمام تلاش و کوشش خود سفره 7 سين خود را بر پا کردند و هنگام سال تحويل با شور و نشاط فراوان حول آن جمع شدند.
زندانيان سياسی بند 1،2،4،6 و بند زنان هنگام سال تحويل با کف زدنهای ممتد که تمامی زندانيان آنها را همراهی می کردند فضايی ديگری را در آن لحظات ايجاد کردند و سپس به شادمانی پرداختند. آنها عليرغم محدوديتها تمامی خلاقيتهای خود را بکار بردند که فضای حاکم را به شور و شادی تبديل کنند. زندانيان سياسی و ساير زندانيان بند1 در حالی که زندانی سياسی بهروز جاويد طهرانی در سلولهای انفرادی تحت شرايط سخت بسر می برد سفره 7 سين خود را بر پا کردند. زندانيان در روزهای قبل از سال تحويل خيلی تلاش کرده بودند که بهروز جاويد طهرانی را هنگام سال تحويل از سلولها انفرادی خارج شود و در کنار ساير همبنديهايش قرار گيرد. ولی حسن آخريان رئيس بند 1 و از شکنجه گران اين زندان با اين استدلال که بهروز نسبت به شکنجه زندانيان در سلولهای انفرادی به قاضی ناظر بر بند اعتراض کرده است پس او بايد آنجا بماند و اجازه خارج شدن از سلول انفرادی را ندارد.
زندانيان سياسی بند 4 عليرغم اينکه هم بندی خود را آقای منصور اسالو را به بند5 معروف به متادون و در کنار زندانيان خطرناک منتقل کرده اند. مراسم سال تحويل را بصورت خيلی گسترده ای انجام دادند که تقريبا تمامی زندانيان در آن شرکت داشتند.
زندانيان سياسی بند2و 6 که تعدادی از زندانيان سياسی در آن نگهداری می شوند و از جمله آنها آقای احمد زيد آبادی و مسعود باستانی در آنجا در اسارت بسر می برند مراسم سال تحويل را انجام دادند.
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران،خواستار آزادی بی قيد وشرط زندانيان سياسی در ايران است و از دبير کل و کميسر عالی حقوق بشر و ساير مراجع بين المللی خواستار اقدامات عملی برای آزادی زندانيان سياسی در ايران است.
فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران
اول فروردين 1389 برابر با 21 مارس 2010. Read more!
گزارش تصویری از مراسم سال نو در مقابل زندان اوین در پی می آید
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی، با حضوز در مقابل زندان اوین، مراسم تحویل سال نو رو اجرا کردند.
Read more!
گزارش تکان دهنده از نقض حقوق بشر در کردستان/3 مرگ مشکوک در زندان، 21 مرگ مرزنشينان و کاسبکاران مرزی
نقض حقوق بشر در کردستان طی مدت سه ماهه آخر سال ۱۳۸۸، بيش از پيش ادامه داشته و احضار، دستگيري، ادامه بازداشت محبوسين، صدور احکام ناعادلانۀ قضائي، اعدام زندانيان سياسي، مرگ مشکوک زندانيان سياسی و موارد ديگری از نقض سيستماتيک، گسترده و مستمرِ حقوق بشر، کماکان دست به گريبان آن منطقه است.
به گزارش کوردنيوز، در زمستان سال گذشته حداقل ۲۵ نفر از مردم کردستان در ادامه نقض حقوق بشر از سوی حکومت جان باختند که از اين ميان ۲۱ مورد به مرزنشينان و کاسبکاران مناطق مرزی تعلق دارد.
اين گزارش همچنين خاطرنشان می سازد اجرای حکم اعدام فصيح ياسمنی زندانی سياسی کرد در ۱۶ ديماه که حکم وی در دادگاهی چند دقيقه ای و غير حقوقی صادر شده بود، موردی ديگر از آمار قربانيان جانباخته در روند تداوم نقض آشکار حقوق بشر در کردستان است. سه مورد ديگر از رقم ۲۵ جانباخته کردستان نيز به مرگ مشکوک زندانيان کرد در زندانها باز می گردد.
بر همين اساس طی زمستان ۱۳۸۸ حدود ۱۱۰ تن از دانشجويان کرد در دانشگاهها به حراست و کميته های انضباطی دانشگاهها احضارو ۲۲ تن از آنان با مجازات محروميت از تحصيل به مدت چند ترم وبعضا با مجازات اخراج از دانشگاه مواجه شده اند. در همين راستا ۲۷ تن از فعالين دانشجويی کرد به اتهامات سياسی و امنيتی بازداشت و روانه زندان شده اند.
در ادامه اين گزارش به بازداشت و صدور حکم برای ۱۴۳ مورد ديگر نيز اشاره شده که شامل ارجاع ۲۹ پرونده قضايی به دادگاه و صدور حکمهای ۶ سال تا ۲۲ ماه حبس است.
لازم به ذکر است ۱۷ زندانی سياسی کرد، کماکان منتظر اجرای حکم اعدام خود هستند.
. Read more!
به گزارش کوردنيوز، در زمستان سال گذشته حداقل ۲۵ نفر از مردم کردستان در ادامه نقض حقوق بشر از سوی حکومت جان باختند که از اين ميان ۲۱ مورد به مرزنشينان و کاسبکاران مناطق مرزی تعلق دارد.
اين گزارش همچنين خاطرنشان می سازد اجرای حکم اعدام فصيح ياسمنی زندانی سياسی کرد در ۱۶ ديماه که حکم وی در دادگاهی چند دقيقه ای و غير حقوقی صادر شده بود، موردی ديگر از آمار قربانيان جانباخته در روند تداوم نقض آشکار حقوق بشر در کردستان است. سه مورد ديگر از رقم ۲۵ جانباخته کردستان نيز به مرگ مشکوک زندانيان کرد در زندانها باز می گردد.
بر همين اساس طی زمستان ۱۳۸۸ حدود ۱۱۰ تن از دانشجويان کرد در دانشگاهها به حراست و کميته های انضباطی دانشگاهها احضارو ۲۲ تن از آنان با مجازات محروميت از تحصيل به مدت چند ترم وبعضا با مجازات اخراج از دانشگاه مواجه شده اند. در همين راستا ۲۷ تن از فعالين دانشجويی کرد به اتهامات سياسی و امنيتی بازداشت و روانه زندان شده اند.
در ادامه اين گزارش به بازداشت و صدور حکم برای ۱۴۳ مورد ديگر نيز اشاره شده که شامل ارجاع ۲۹ پرونده قضايی به دادگاه و صدور حکمهای ۶ سال تا ۲۲ ماه حبس است.
لازم به ذکر است ۱۷ زندانی سياسی کرد، کماکان منتظر اجرای حکم اعدام خود هستند.
. Read more!
محکوميت به اعدام سه عضو يک خانواده در مهاباد
طبق اخبارى که اخيرا منتشر شده ٬ يک مادر و دو فرزند او در زندان مهاباد به اعدام محکوم شده اند. جازيه درويش زاده مادرى است که گفته ميشود به اتهام جرائم اجتماعى به اعدام محکوم شده است٬ همزمان جنايتکاران حاکم بر ايران دو فرزند او افسانه درويش زاده ۱۹ ساله و فتح الله درويش زاده ۲۱ ساله را نيز به اعدام محکوم کرده اند.
اين يک نمونه بارز ديگر از جنايت پيشگى و وحشيگرى حکومت اسلامى ايران است.
به اين احکام بايد فورا اعتراض کرد و خبر اين سه حکم اعدام را بايد در همه جا پخش کرد. بايد کارى کنيم که موجى از اعتراض عليه جمهورى اسلامى ايران و اين احکام اعدام راه بيفتد.
کميته بين المللى عليه اعدام از همگان دعوت ميکند به اين احکام اعدام اعتراض کنند.
کميته بين المللى عليه اعدام
۲۲ مارس ٢٠١٠
طبق اخبارى که اخيرا منتشر شده ٬ يک مادر و دو فرزند او در زندان مهاباد به اعدام محکوم شده اند. جازيه درويش زاده مادرى است که گفته ميشود به اتهام جرائم اجتماعى به اعدام محکوم شده است٬ همزمان جنايتکاران حاکم بر ايران دو فرزند او افسانه درويش زاده ۱۹ ساله و فتح الله درويش زاده ۲۱ ساله را نيز به اعدام محکوم کرده اند.
اين يک نمونه بارز ديگر از جنايت پيشگى و وحشيگرى حکومت اسلامى ايران است.
به اين احکام بايد فورا اعتراض کرد و خبر اين سه حکم اعدام را بايد در همه جا پخش کرد. بايد کارى کنيم که موجى از اعتراض عليه جمهورى اسلامى ايران و اين احکام اعدام راه بيفتد.
کميته بين المللى عليه اعدام از همگان دعوت ميکند به اين احکام اعدام اعتراض کنند.
کميته بين المللى عليه اعدام
۲۲ مارس ٢٠١٠ Read more!
اين يک نمونه بارز ديگر از جنايت پيشگى و وحشيگرى حکومت اسلامى ايران است.
به اين احکام بايد فورا اعتراض کرد و خبر اين سه حکم اعدام را بايد در همه جا پخش کرد. بايد کارى کنيم که موجى از اعتراض عليه جمهورى اسلامى ايران و اين احکام اعدام راه بيفتد.
کميته بين المللى عليه اعدام از همگان دعوت ميکند به اين احکام اعدام اعتراض کنند.
کميته بين المللى عليه اعدام
۲۲ مارس ٢٠١٠
طبق اخبارى که اخيرا منتشر شده ٬ يک مادر و دو فرزند او در زندان مهاباد به اعدام محکوم شده اند. جازيه درويش زاده مادرى است که گفته ميشود به اتهام جرائم اجتماعى به اعدام محکوم شده است٬ همزمان جنايتکاران حاکم بر ايران دو فرزند او افسانه درويش زاده ۱۹ ساله و فتح الله درويش زاده ۲۱ ساله را نيز به اعدام محکوم کرده اند.
اين يک نمونه بارز ديگر از جنايت پيشگى و وحشيگرى حکومت اسلامى ايران است.
به اين احکام بايد فورا اعتراض کرد و خبر اين سه حکم اعدام را بايد در همه جا پخش کرد. بايد کارى کنيم که موجى از اعتراض عليه جمهورى اسلامى ايران و اين احکام اعدام راه بيفتد.
کميته بين المللى عليه اعدام از همگان دعوت ميکند به اين احکام اعدام اعتراض کنند.
کميته بين المللى عليه اعدام
۲۲ مارس ٢٠١٠ Read more!
برنامه تلويزيونى " براى آزادى زندانيان سياسى" ۔
دوشنبه ۱۵ مارس ۲۰۱۰ ---- شيوا محبوبى --- اخبار, خاطرات حسن پناهى از شكنجه هايى كه شده است , مصاحبه با ايمان شيرعلى در مورد كارزار رسيدگى به كشتارهاى سال ۱۳۶۰
http://www.4shared.com/file/243393624/e756f9e9/CFPPI-TVShiva15-03-10.html
Read more!
http://www.4shared.com/file/243393624/e756f9e9/CFPPI-TVShiva15-03-10.html
Read more!
مادری از تبار خاوران از میان ما رفت
مادر مروارید نصیر، مادر جان باخته داریوش کایدپور روز چهارشنبه ٢۶ اسفند ١٣٨٨، برابر با ١٧ مارس ٢٠١٠ در سن هفتاد و هشت سالگی در بیمارستانی در کرج، با زندگی وداع کرد. مادر مروارید در خانواده ای زحمتکش در مسجدسلیمان چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی و نوجوانی با رنج کار و استثمار آشنا شد. زندگی مشترک مادر با جمعه کایدپور از فعالان کارگری در شرکت نفت، سرآغاز مباززاتی شد که مادر را در کنار همسرش به مبارزات کارگران شرکت نفت پیوند داد. در کشاکش مبارزات کارگران شرکت نفت علیه رژیم شاه، ساواک همسرش را بارها دستگیر و زندانی کرد. در نبود همسر، مادر مروارید در دو سنگر کار و مبارزه طبقاتی، تلاشگری خستگی ناپذیر بود و یک تنه، یک سر به زندان داشت و یک سر به تامین نان و هزینه های زندگی فرزندانش.
مادری از تبار خاوران از میان ما رفت
مادر مروارید نصیر، مادر جان باخته داریوش کایدپور روز چهارشنبه ٢۶ اسفند ١٣٨٨، برابر با ١٧ مارس ٢٠١٠ در سن هفتاد و هشت سالگی در بیمارستانی در کرج، با زندگی وداع کرد. مادر مروارید در خانواده ای زحمتکش در مسجدسلیمان چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی و نوجوانی با رنج کار و استثمار آشنا شد. زندگی مشترک مادر با جمعه کایدپور از فعالان کارگری در شرکت نفت، سرآغاز مباززاتی شد که مادر را در کنار همسرش به مبارزات کارگران شرکت نفت پیوند داد. در کشاکش مبارزات کارگران شرکت نفت علیه رژیم شاه، ساواک همسرش را بارها دستگیر و زندانی کرد. در نبود همسر، مادر مروارید در دو سنگر کار و مبارزه طبقاتی، تلاشگری خستگی ناپذیر بود و یک تنه، یک سر به زندان داشت و یک سر به تامین نان و هزینه های زندگی فرزندانش.
. Read more!
مادری از تبار خاوران از میان ما رفت
مادر مروارید نصیر، مادر جان باخته داریوش کایدپور روز چهارشنبه ٢۶ اسفند ١٣٨٨، برابر با ١٧ مارس ٢٠١٠ در سن هفتاد و هشت سالگی در بیمارستانی در کرج، با زندگی وداع کرد. مادر مروارید در خانواده ای زحمتکش در مسجدسلیمان چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی و نوجوانی با رنج کار و استثمار آشنا شد. زندگی مشترک مادر با جمعه کایدپور از فعالان کارگری در شرکت نفت، سرآغاز مباززاتی شد که مادر را در کنار همسرش به مبارزات کارگران شرکت نفت پیوند داد. در کشاکش مبارزات کارگران شرکت نفت علیه رژیم شاه، ساواک همسرش را بارها دستگیر و زندانی کرد. در نبود همسر، مادر مروارید در دو سنگر کار و مبارزه طبقاتی، تلاشگری خستگی ناپذیر بود و یک تنه، یک سر به زندان داشت و یک سر به تامین نان و هزینه های زندگی فرزندانش.
. Read more!
Sunday, 21 March 2010
برگزاری مراسم نوروزی در زندان گوهردشت
زندانیان سیاسی بندهای مختلف زندان گوهردشت مراسم سال تحویل را بصورت گسترده انجام دادند
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،زندانیان سیاسی همراه با سایر زندانیان مراسم سال تحویل را علیرغم فشارها و محدودیتها غیر انسانی در بندهای مختلف زندان گوهردشت کرج برگزار کردند.
. علیرغم فشارها و محدودیتهای طاقت فرسا و غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی که از جمله آنها انتقال به سلولهای انفرادی،انتقال به بند 5 معروف به بند متادون ،قطع آب نوشیدنی برای مدت طولانی و آلودگی شدید آن که منجر به بیماری تعداد زیادی شده است ولی زندانیان سیاسی و سایر زندانیان با تمام تلاش و کوشش خود سفره 7 سین خود را بر پا کردند و هنگام سال تحویل با شور و نشاط فراوان حول آن جمع شدند.
زندانیان سیاسی بند 1،2،4،6 و بند زنان هنگام سال تحویل با کف زدنهای ممتد که تمامی زندانیان آنها را همراهی می کردند فضایی دیگری را در آن لحظات ایجاد کردند و سپس به شادمانی پرداختند. آنها علیرغم محدودیتها تمامی خلاقیتهای خود را بکار بردند که فضای حاکم را به شور و شادی تبدیل کنند.
زندانیان سیاسی و سایر زندانیان بند1 در حالی که زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی در سلولهای انفرادی تحت شرایط سخت بسر می برد سفره 7 سین خود را بر پا کردند. زندانیان در روزهای قبل از سال تحویل خیلی تلاش کرده بودند که بهروز جاوید طهرانی را هنگام سال تحویل از سلولها انفرادی خارج شود و در کنار سایر همبندیهایش قرار گیرد. ولی حسن آخریان رئیس بند 1 و از شکنجه گران این زندان با این استدلال که بهروز نسبت به شکنجه زندانیان در سلولهای انفرادی به قاضی ناظر بر بند اعتراض کرده است پس او باید آنجا بماند و اجازه خارج شدن از سلول انفرادی را ندارد.
زندانیان سیاسی بند 4 علیرغم اینکه هم بندی خود را آقای منصور اسالو را به بند5 معروف به متادون و در کنار زندانیان خطرناک منتقل کرده اند. مراسم سال تحویل را بصورت خیلی گسترده ای انجام دادند که تقریبا تمامی زندانیان در آن شرکت داشتند.
زندانیان سیاسی بند2و 6 که تعدادی از زندانیان سیاسی در آن نگهداری می شوند و از جمله آنها آقای احمد زید آبادی و مسعود باستانی در آنجا در اسارت بسر می برند مراسم سال تحویل را انجام دادند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،خواستار آزادی بی قید وشرط زندانیان سیاسی در ایران است و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران است.
اول فروردین 1389 برابر با 21 مارس 2010
رادیو فردا خامنه ای مخالفان دولت را به تلاش برای ايجاد جنگ داخلی در ايران متهم کرد
آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، روز يکشنبه مخالفان دولت را به تلاش برای ايجاد اغتشاش
. Read more!
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،زندانیان سیاسی همراه با سایر زندانیان مراسم سال تحویل را علیرغم فشارها و محدودیتها غیر انسانی در بندهای مختلف زندان گوهردشت کرج برگزار کردند.
. علیرغم فشارها و محدودیتهای طاقت فرسا و غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی که از جمله آنها انتقال به سلولهای انفرادی،انتقال به بند 5 معروف به بند متادون ،قطع آب نوشیدنی برای مدت طولانی و آلودگی شدید آن که منجر به بیماری تعداد زیادی شده است ولی زندانیان سیاسی و سایر زندانیان با تمام تلاش و کوشش خود سفره 7 سین خود را بر پا کردند و هنگام سال تحویل با شور و نشاط فراوان حول آن جمع شدند.
زندانیان سیاسی بند 1،2،4،6 و بند زنان هنگام سال تحویل با کف زدنهای ممتد که تمامی زندانیان آنها را همراهی می کردند فضایی دیگری را در آن لحظات ایجاد کردند و سپس به شادمانی پرداختند. آنها علیرغم محدودیتها تمامی خلاقیتهای خود را بکار بردند که فضای حاکم را به شور و شادی تبدیل کنند.
زندانیان سیاسی و سایر زندانیان بند1 در حالی که زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی در سلولهای انفرادی تحت شرایط سخت بسر می برد سفره 7 سین خود را بر پا کردند. زندانیان در روزهای قبل از سال تحویل خیلی تلاش کرده بودند که بهروز جاوید طهرانی را هنگام سال تحویل از سلولها انفرادی خارج شود و در کنار سایر همبندیهایش قرار گیرد. ولی حسن آخریان رئیس بند 1 و از شکنجه گران این زندان با این استدلال که بهروز نسبت به شکنجه زندانیان در سلولهای انفرادی به قاضی ناظر بر بند اعتراض کرده است پس او باید آنجا بماند و اجازه خارج شدن از سلول انفرادی را ندارد.
زندانیان سیاسی بند 4 علیرغم اینکه هم بندی خود را آقای منصور اسالو را به بند5 معروف به متادون و در کنار زندانیان خطرناک منتقل کرده اند. مراسم سال تحویل را بصورت خیلی گسترده ای انجام دادند که تقریبا تمامی زندانیان در آن شرکت داشتند.
زندانیان سیاسی بند2و 6 که تعدادی از زندانیان سیاسی در آن نگهداری می شوند و از جمله آنها آقای احمد زید آبادی و مسعود باستانی در آنجا در اسارت بسر می برند مراسم سال تحویل را انجام دادند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،خواستار آزادی بی قید وشرط زندانیان سیاسی در ایران است و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران است.
اول فروردین 1389 برابر با 21 مارس 2010
رادیو فردا خامنه ای مخالفان دولت را به تلاش برای ايجاد جنگ داخلی در ايران متهم کرد
آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، روز يکشنبه مخالفان دولت را به تلاش برای ايجاد اغتشاش
. Read more!
Saturday, 20 March 2010
Thursday, 18 March 2010
شعار عليه رهبر يک زندانی سياسی را در آستانه اعدام قرار داد
عبدالرضا قنبری که در يکی از دادگاه های بعد از روز عاشورا به خاطر شرکت در تجمعات روز عاشورا به محاربه متهم شده بود ، با حکم قاضی صلواتی به اعدام محکوم شده است. کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران اطلاع حاصل کرده که قنبری از حق دادرسی عادلانه محروم بوده و امکان انتخاب و گفتگو با وکيل و تنظيم لايحه دفاعيه را نداشته است.
کمپين بين المللی حقوق بشر همچنين از مقامات قوه قضاييه ايران خواسته است که شرايط دادرسی عادلانه و از جمله دسترسی آزاد به وکيل تعيينی را برای افرادی همچون عبدالرضا قنبری فراهم کند و از تعجيل برای به چوبه دار سپردن افرادی که اتهامات مطرح شده عليه آنها با مجازات های تعيين هيچ تناسبی ندارد خودداری کنند. با توجه به ماهيت غيرقابل بازگشت حکم اعدام و نيز شايبه جدی نسبت به ماهيت سياسی بسياری از احکام صادر شده بعد از کودتای ۲۲ خرداد سال گذشته، اشتياق قضات قوه قضاييه ايران برای صدور حکم محاربه و يا اعدام شگفت انگيز به نظر می رسد.
در روز هشتم بهمن دو تن از متهمان سياسی زندانی به نام آرش رحمانی پور ومحمدرضا علی زمانی درحالی که وکيل و نيز خانواده آنها خبری از زمان اجرای حکم نداشتند در کمال ناباوری افکار عمومی اعدام شدند.
گفتنی است کودتاگران در روز عاشورا که مذهبی ترين مناسبت مذهبی در ايران به شمار می رود يکی از خونين ترين روزهای سال را رقم زدند به نحوی که حداقل ۷ نفر کشته شده و صدها نفر نيز بازداشت شدند. عباس جعفری دولت آبادی همچنين گفته است که برای ۲۵۰ بازداشت شده روز عاشورا کيفرخواست صادر شده که بسياری از آنها دادگاهی شدهاند.
عبدالرضا قنبری ۴۲ سال دارد و ساکن محله فقير نشين قيام دشت ورامين است.
عبدالرضا قنبری معلم است و گفته می شود که تنها جرم او شرکت در اعتراضات مردمی روز عاشورا و شعار دادن عليه علی خامنه ای است. وی پس از بازداشت در روز عاشورا در بند امنيتی « ۲-الف » وابسته به اطلاعات سپاه منتقل و نگهداری شده است. در تاريخ ۱۰ بهمن و بدون اطلاع خانواده و بدون اينکه امکان انتخاب وکيل داشته باشد و حتی در شرايطی که هيچگونه ملاقاتی با خانواده و وکيل تعيينی اش داشته باشد ، در دادگاهی به رياست قاضی صلواتی حاضر و به شرکت در راهپيمايی روز عاشورا و برخی ديگر موضوعات اعتراف کرد. يکی از افرادی که از نزديک پرونده وی را دنبال می کنند به کمپين گفت که اين اعترافات تحت فشار وشکنجه از وی گرفته شده است.
پيش از اين برخی منابع خبری به نقل از رييس قوه قضائيه خبر از انتظار مقامات عالی رتبه از وی برای افزايش احکام اعدام خبر داده بودند.
پرونده قنبری هم اکنون مانند ديگر متهمانی که دادستان تهران به آن اشاره کرده در مرحله تجديد نظر است و بی اطلاعی خانواده از جزييات پرونده و فقدان امکان انتخاب وکيل تعيينی و به علاوه تصميم دادگاه بر اعلام نکردن اسامی افراد محکوم شده به اعدام نگرانی جدی را در خصوص اجرای حکم وی و ديگر افراد دستگير شده درجريان تجمعات پس از انتخابات افزايش داده است.
. Read more!
کمپين بين المللی حقوق بشر همچنين از مقامات قوه قضاييه ايران خواسته است که شرايط دادرسی عادلانه و از جمله دسترسی آزاد به وکيل تعيينی را برای افرادی همچون عبدالرضا قنبری فراهم کند و از تعجيل برای به چوبه دار سپردن افرادی که اتهامات مطرح شده عليه آنها با مجازات های تعيين هيچ تناسبی ندارد خودداری کنند. با توجه به ماهيت غيرقابل بازگشت حکم اعدام و نيز شايبه جدی نسبت به ماهيت سياسی بسياری از احکام صادر شده بعد از کودتای ۲۲ خرداد سال گذشته، اشتياق قضات قوه قضاييه ايران برای صدور حکم محاربه و يا اعدام شگفت انگيز به نظر می رسد.
در روز هشتم بهمن دو تن از متهمان سياسی زندانی به نام آرش رحمانی پور ومحمدرضا علی زمانی درحالی که وکيل و نيز خانواده آنها خبری از زمان اجرای حکم نداشتند در کمال ناباوری افکار عمومی اعدام شدند.
گفتنی است کودتاگران در روز عاشورا که مذهبی ترين مناسبت مذهبی در ايران به شمار می رود يکی از خونين ترين روزهای سال را رقم زدند به نحوی که حداقل ۷ نفر کشته شده و صدها نفر نيز بازداشت شدند. عباس جعفری دولت آبادی همچنين گفته است که برای ۲۵۰ بازداشت شده روز عاشورا کيفرخواست صادر شده که بسياری از آنها دادگاهی شدهاند.
عبدالرضا قنبری ۴۲ سال دارد و ساکن محله فقير نشين قيام دشت ورامين است.
عبدالرضا قنبری معلم است و گفته می شود که تنها جرم او شرکت در اعتراضات مردمی روز عاشورا و شعار دادن عليه علی خامنه ای است. وی پس از بازداشت در روز عاشورا در بند امنيتی « ۲-الف » وابسته به اطلاعات سپاه منتقل و نگهداری شده است. در تاريخ ۱۰ بهمن و بدون اطلاع خانواده و بدون اينکه امکان انتخاب وکيل داشته باشد و حتی در شرايطی که هيچگونه ملاقاتی با خانواده و وکيل تعيينی اش داشته باشد ، در دادگاهی به رياست قاضی صلواتی حاضر و به شرکت در راهپيمايی روز عاشورا و برخی ديگر موضوعات اعتراف کرد. يکی از افرادی که از نزديک پرونده وی را دنبال می کنند به کمپين گفت که اين اعترافات تحت فشار وشکنجه از وی گرفته شده است.
پيش از اين برخی منابع خبری به نقل از رييس قوه قضائيه خبر از انتظار مقامات عالی رتبه از وی برای افزايش احکام اعدام خبر داده بودند.
پرونده قنبری هم اکنون مانند ديگر متهمانی که دادستان تهران به آن اشاره کرده در مرحله تجديد نظر است و بی اطلاعی خانواده از جزييات پرونده و فقدان امکان انتخاب وکيل تعيينی و به علاوه تصميم دادگاه بر اعلام نکردن اسامی افراد محکوم شده به اعدام نگرانی جدی را در خصوص اجرای حکم وی و ديگر افراد دستگير شده درجريان تجمعات پس از انتخابات افزايش داده است.
. Read more!
مردم در انتظار بازشدن درهای اوين
از زمان اعلام دادستان تهران مبنی بر صدور حکم اعدام برای شش تن از بازداشت شدگان حوادث اخير، حجم نگرانی خانواده زندانيان اوين به شدت افزايش پيدا کرده تا حدی که بسياری از منتظران در پشت درهای اوين، با نگرانی پيگير اسامی محکومان به اعدام هستند.اسامی ای که در برابر اوين به "اسامی ممنوعه" شهرت دارند و هيچ يک از کارمندان بخش اداری زندان و نيروهای انتظامی مستقر در اطراف درهای خاکستری رنگ و سر در آبی "بازداشتگاه اوين" که علامتی فولادی به شکل ترازوی عدالت نيز بر بالای آن نصب کرده اند، درباره اين محکومان اطلاعی به خانواده های نگران نمی دهند.
خانواده و دوستان زندانيان از ساعات پايانی روز، رفته رفته دربرابر اوين و ديوارهای سيمانی بلندی که عزيزان و بستگان شان را احاطه کرده است، جمع می شوند و تا ساعات پايانی شب انتظار باز شدن در کوچکی را می کشند تا مگر چهره ای آشنا از آن خارج شود Read more!
شرايط دردناک خانوادههای زندانيان سياسی«با کوله باری ازمشکلات، بلاتکليف، بيخبر
شرايط دردناک خانوادههای زندانيان سياسی«با کوله باری ازمشکلات، بلاتکليف، بيخبر»
دويچه وله:بعض گلويش را گرفته است. به سختی حرف ميزند. ميگويد: « در اين چهارماهه، من واقعاً از زندگی کردن ساقط شدهام. در نظر بگيريد که من در اين چهارماه مادرم را از دست دادهام و با يک بچهی کوچک بلاتکليفم»
شيرين فيروزی از چهارماهی ميگويد که دربدر بدنبال روشن شدن وضع همسرش استـ؛ دکتر اکبر کرمی پزشک و فعال مدنی در شهر قم.
دردی مشترک ميان او و بسياری خانوادههای زندانيان سياسی ديگر که شب و روز را در راهروهای دادسراها، جلوی زندانها و ... سرميکنند، فقط به اميد يک خبر، يک ملاقات.
بنا بر گزارشها شب گذشته صدها نفر از خانواده های دستگير شدگان و مردم تهران در مقابل زندان اوين تجمع کردند و خواستار آزادی عزيزانشان در آستانه عيد نوروز شدند.
تجمع از ساعت ۱۷:۳۰ شروع شد و تا ساعت ۲۱:۴۵ دقيقه عده کسانی که به تجمع پيوستند به ۵۰۰ نفر رسيد. هم چنين گفته شده است که با پافشاری و ايستادگی خانواده ها تا ۲۱:۳۰ دو نفر از حاميان مادران عزادارآزاد شدند.
Read more!
نامه شيوا محبوبى به مادران آرژانتينى
*************
۱۷ مارس ۲۰۱۰
مادران عزيز
من در رابطه با مادرانى به شما نامه مى نويسم كه مثل شما نوه ها و فرزندانشان تحت حاكميت يك رژيم ديكتاتور ربوده ,دستگير و شكنجه
و اعدام شده اند۔
من در رابطه با مادرانى به شما نامه مينويسم كه هر هفته در ساعت و روز معينى گرد ميايند و خواستار آزادى و يافتن فرزندان خود
در دفاع از فرزندانتان اعتراض ميكرديد۔ (Plaza de Mayo)" ميشوند۔ درست به مانند شما كه راسخ و استوار در "ميدان مايو
شما درد اين مادران را درك ميكنيد چرا كه تجربه مشابه اى داشته ايد ,تنها تفاوت در اين است كه اينبار اين آدمكشى نه در آرژانتين بلكه
در ايران كشورى كه ۳۰ سال است مردمش تحت حاكميت يكى از وحشيانه ترين ديكتاتوريها زندگى ميكنند اتفاق ميافتد۔. من نيز خودم زمانى كه تنها ۱۶ سال داشتم به زندان افتادم و مادرم ماهها از ديدن من محروم بود .مادر من و هزاران هزار مادر ديگر
سالها در مقابل زندانها بوده اند ,با تحقير و اهانت گاردهاى رژيم مواجه شده اند .تنها خواسته اين مادران اين بوده است كه فرزندانشان
آزاد شود و يا نشانه قبر فرزند اعدام شده شان را به آنها بدهند .برخى از اين مادران بعد از ۳۰ سال هنوز نميدانند چه بر سر فرزندانشان
آمده است .
در حال حاضر مادران زندانيان سياسى مرتبا در مقابل زندان اوين اجتماع ميكنند و خواستار آزادى فرزندانشان هستند .مادرانى كه به
مادران عزادار شناخته ميشوند نيز اعتراضشان را به مقابل زندان انتقال داده اند۔
ميدانم كه شما اخيرا از مبارزات اين مادران دفاع كرده ايد۔ از دور شما را صميمانه در آغوش ميگيرم۔ هدفم از نوشتن اين نامه اينست كه
از شما همكارى فراترى را طلب كنم تا به كمك شما و ساير سازمانهاى حقوق بشر جمهورى اسلامى ايران را تحت فشار قرار دهيم كه
مادران زندانى و تمامى زندانيان سياسى را آزاد كنند۔
مادران زندانيان سياسى به كمك شما نياز دارند۔ در انتظار پاسخ شما هستم۔
با تشكر
شيوا محبوبى
مسئول كميته. Read more!
۱۷ مارس ۲۰۱۰
مادران عزيز
من در رابطه با مادرانى به شما نامه مى نويسم كه مثل شما نوه ها و فرزندانشان تحت حاكميت يك رژيم ديكتاتور ربوده ,دستگير و شكنجه
و اعدام شده اند۔
من در رابطه با مادرانى به شما نامه مينويسم كه هر هفته در ساعت و روز معينى گرد ميايند و خواستار آزادى و يافتن فرزندان خود
در دفاع از فرزندانتان اعتراض ميكرديد۔ (Plaza de Mayo)" ميشوند۔ درست به مانند شما كه راسخ و استوار در "ميدان مايو
شما درد اين مادران را درك ميكنيد چرا كه تجربه مشابه اى داشته ايد ,تنها تفاوت در اين است كه اينبار اين آدمكشى نه در آرژانتين بلكه
در ايران كشورى كه ۳۰ سال است مردمش تحت حاكميت يكى از وحشيانه ترين ديكتاتوريها زندگى ميكنند اتفاق ميافتد۔. من نيز خودم زمانى كه تنها ۱۶ سال داشتم به زندان افتادم و مادرم ماهها از ديدن من محروم بود .مادر من و هزاران هزار مادر ديگر
سالها در مقابل زندانها بوده اند ,با تحقير و اهانت گاردهاى رژيم مواجه شده اند .تنها خواسته اين مادران اين بوده است كه فرزندانشان
آزاد شود و يا نشانه قبر فرزند اعدام شده شان را به آنها بدهند .برخى از اين مادران بعد از ۳۰ سال هنوز نميدانند چه بر سر فرزندانشان
آمده است .
در حال حاضر مادران زندانيان سياسى مرتبا در مقابل زندان اوين اجتماع ميكنند و خواستار آزادى فرزندانشان هستند .مادرانى كه به
مادران عزادار شناخته ميشوند نيز اعتراضشان را به مقابل زندان انتقال داده اند۔
ميدانم كه شما اخيرا از مبارزات اين مادران دفاع كرده ايد۔ از دور شما را صميمانه در آغوش ميگيرم۔ هدفم از نوشتن اين نامه اينست كه
از شما همكارى فراترى را طلب كنم تا به كمك شما و ساير سازمانهاى حقوق بشر جمهورى اسلامى ايران را تحت فشار قرار دهيم كه
مادران زندانى و تمامى زندانيان سياسى را آزاد كنند۔
مادران زندانيان سياسى به كمك شما نياز دارند۔ در انتظار پاسخ شما هستم۔
با تشكر
شيوا محبوبى
مسئول كميته. Read more!
دوشنبه ۸ مارس ۲۰۱۰ ---- مرسده قايدى -- اخبار , ۸ مارس روز جهانى زن و فيلم, برنامه اى در باره مادران آرژانتينى
http://www.4shared.com/file/243393557/335880cd/CFPPI-TVMersede8-03-10.html
لطفا روى لينك كليك كرده و فايل را داونلود كنيد
.
Read more!
لطفا روى لينك كليك كرده و فايل را داونلود كنيد
برنامه تلويزيونى " براى آزادى زندانيان سياسى" ۔
دوشنبه ۱۵ مارس ۲۰۱۰ ---- شيوا محبوبى --- اخبار, خاطرات حسن پناهى از شكنجه هايى كه شده است , مصاحبه با ايمان شيرعلى در مورد كارزار رسيدگى به كشتارهاى سال ۱۳۶۰
http://www.4shared.com/file/222904783/d35b956a/TV-Shiva14-02-10.html
Read more!
Saturday, 13 March 2010
مشاهدات، پایداری و استقامت مادران عزادار و حامیانشان
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
دوشنبه 17/12/88 مادران عزادار به مناسبت روز زن جلوی زندان اوین گرد هم آمدند تا این روز را کنار خانواده زندانیان و همراه با خانواده مادران دربند جشن بگیرند ، تعداد مادران از هر شب بیشتر بود .
همسر یکی از مادران چندین شاخه گل سرخ و یک جعبه شیرینی آورده بود که گلهای سرخ را دخترش بین مادران عزادار و زنان دیگر و شیرینی را بین تمام مردم پخش کرند ، هنگام دادن شاخه گل روز زن را به زنان جلوی زندان تبریک می گفتند ، زنان از این کار شاد شدند و هریک برای دختر جوان آرزوی بهترینها را می کردند و از این کار با ارزش تشکر کردند .
در این شب حدود 10 نفر آزاد شدند ولی حتی یک زن هم در میان آزاد شدگان نبود تا زنان احیانا دچار توهم نشوند .
چند تن از جوانانی که آزاد شده بودند دستانشان را به نشانه V بالا برده بودند که باز هم با استقبال گسترده مردم روبرو شدند ، جوانی با کتاب و جزوه هایش آزاد شد و آخرین جوانی که آزاد شده بود یکی از هم بندیهایش هم که شب قبل آزاد شده بود و مردی تقریبا سالمند بود به استقبالش آمد و در آغوشش گرفت .
او که روز 22 بهمن بازداشت شده بود می گفت تنها دلیل بازداشتم ایرانی بودنم بود ، پدربزرگ و مادربزرگ پیرش به استقبالش آمده بودند و از مردم برای حضورشان تشکر می کردند و مادربزرگش برای آزادی همه زندانیان دعا می کرد و مادری تسبیح سبز به مادربزرگ تقدیم کرد .
****یکشنبه 16/12/88 ما باز هم جلوی اوین بسر می بریم . حوالی ساعت 8:30 آقای عبدالله مومنی با وثیقه 800 میلیونی برای 5 شب از زندان خلاص شدند تا در کنار خانواده شان باشند . مردم با شادی از او استقبال کردند علاوه بر آن حدود 150 نفر از دوستانش برای استقبال از او آمده بودند و لحظات پر شوری آفریده شد .
جوانی دیگر آزاد شد که وقتی پایین آمد برای لحظاتی دستش را به علامت V بالا برده بود که با تشویق بی امان مردم روبرو شد . وقتی به پایین پله ها رسید گفت خانواده ام از آزادیم اطلاع ندارند موبایلی بدهید تا به آنها خبر دهم . یکی از مادران موبایلش را داد تا تماس بگیرد . مادرش آنطرف جواب داد و او گفت : مامان شام چی داری ؟ من شام خونه ام ، من آزاد شدم بیاید دنبالم و یکبار دیگر مردم برای روحیه بالایش تشویقش کردند و بعد تعریف کرد عصر با خانواده اش صحبت کرده بود و گفته بود : من دارم مقاومت می کنم شما هم مقاوم باشید بنابراین خود و خانواده اش انتظار آزادیش را نداشتند . وقتی مادر و خانواده سراسیمه و خوشحال رسیدند ، مادر مدتها او را در آغوش گرفته و گریه می کرد ، مردم برای شادباش به مادر یکبار دیگر آنها را تشویق کردند و دوستی می گفت : پسرت یک قهرمانه . دوستی دیگر می گفت : آدم یا بچه نداشته باشه یا اگه داره بچه ای مثل این داشته باشه .
****
شنبه 15/12/88 به اتفاق تعدادی از مادران عزادار دیگر از خانه ندا مستقیما به سمت زندان اوین رفتیم تا به مردم و خانواده زندانیان ملحق شویم . ما شاهد آزادی تعدادی از زندانیان بودیم و همراه با بقیه خانواده ها با آزادیشان شاد شدیم و به گرمی از آنان استقبال کردیم . در آن شب از تماس یکی از دوستان زندانیمان با خانواده مطلع شدیم که اظهار امیدواری می کرد تا پایان این هفته آزاد می شوند و ما هم بی صبرانه آرزوی دیدار دوباره شان را داریم .
در این شب جوانی آزاد شد که مورد استقبال مردم قرار گرفت . همسر و پدر همسرش شبهای متوالی انتظار آزادیش را کشیده بودند ، پس از آزادیش پدر همسرش طی سخنرانی چند دقیقه ای از مردم و خانواده ها برای همراهی و همدردیشان بسیار تشکر کرد و گفت در تمام این شبها شما نگذاشتید لحظه ای احساس تنهایی کنیم ، از تک تک مردم تشکر کرد و گفت از این پس هم ما شما را تنها نمی گذاریم .
****
چهارشنبه 12/12/88 تعدادی از مادران عزادار مثل تمام شبهای دیگر برای حمایت از زندانیان در جلوی اوین حضور داریم .
امشب حدود 30 تا 40 نفر از زن و مرد و پیر و جوان از زندان آزاد شدند که تعدادی از آنها از روز عاشورا در اوین بسر می بردند . یکی از آزاد شدگان دختری بسیار کوچک جثه بود که دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه شریف بود . او به همراه 4 یا 5 دختر دیگر آزاد شده بود . اعضای خانواده او به سرعت و با اشتیاق تمام به استقبالش رفتند و تعدادی از دوستانش نیز که چهره های آشنای هر شبه جمع جلوی اوین بودند بشدت همراه با بقیه مردم تشویقش می کردند . یکی از اقوامش تعریف می کرد در دادگاه قاضی به او گفت : گریه کن تا حکم آزادیت را بدهم ! دختر گفت : من هرگز گریه نمی کنم . به او گفت بگو غلط کردم ، اشتباه کردم تا آزادت کنم ! گفت : من هیچ اشتباهی نکردم و هرگز نمیگم غلط کردم . قاضی تهدید کرد برات 7 سال زندان می برم و او گفت : 7 سال زندانی می کشم . قاضی گفت برو باید 7 سال اون تو بمونی . ولی بعد از یک ربع صدایش کرد و گفت : مرا از رو بردی ، حالا برو وثیقه صد میلیونی تهیه کن تا آزاد شوی و خانواده اش بلافاصله وثیقه را آماده کردند و او آزاد شد . به همین دلیل همکلاسیهای او مانند یک قهرمان از او استقبال کرده بودند و سایر مردم جلوی اوین نیز با شنیدن این حکایت از جثه ای چنین ظریف ، یکبار دیگر به داشتن چنین فرزندانی افتخار کردند و چندین و چند بار این دختر قهرمان مورد تشویق مردم ، خانواده و دوستانش قرار گرفت .
18 اسفند 1388 برابر با 09 مارس 2009. Read more!
دوشنبه 17/12/88 مادران عزادار به مناسبت روز زن جلوی زندان اوین گرد هم آمدند تا این روز را کنار خانواده زندانیان و همراه با خانواده مادران دربند جشن بگیرند ، تعداد مادران از هر شب بیشتر بود .
همسر یکی از مادران چندین شاخه گل سرخ و یک جعبه شیرینی آورده بود که گلهای سرخ را دخترش بین مادران عزادار و زنان دیگر و شیرینی را بین تمام مردم پخش کرند ، هنگام دادن شاخه گل روز زن را به زنان جلوی زندان تبریک می گفتند ، زنان از این کار شاد شدند و هریک برای دختر جوان آرزوی بهترینها را می کردند و از این کار با ارزش تشکر کردند .
در این شب حدود 10 نفر آزاد شدند ولی حتی یک زن هم در میان آزاد شدگان نبود تا زنان احیانا دچار توهم نشوند .
چند تن از جوانانی که آزاد شده بودند دستانشان را به نشانه V بالا برده بودند که باز هم با استقبال گسترده مردم روبرو شدند ، جوانی با کتاب و جزوه هایش آزاد شد و آخرین جوانی که آزاد شده بود یکی از هم بندیهایش هم که شب قبل آزاد شده بود و مردی تقریبا سالمند بود به استقبالش آمد و در آغوشش گرفت .
او که روز 22 بهمن بازداشت شده بود می گفت تنها دلیل بازداشتم ایرانی بودنم بود ، پدربزرگ و مادربزرگ پیرش به استقبالش آمده بودند و از مردم برای حضورشان تشکر می کردند و مادربزرگش برای آزادی همه زندانیان دعا می کرد و مادری تسبیح سبز به مادربزرگ تقدیم کرد .
****یکشنبه 16/12/88 ما باز هم جلوی اوین بسر می بریم . حوالی ساعت 8:30 آقای عبدالله مومنی با وثیقه 800 میلیونی برای 5 شب از زندان خلاص شدند تا در کنار خانواده شان باشند . مردم با شادی از او استقبال کردند علاوه بر آن حدود 150 نفر از دوستانش برای استقبال از او آمده بودند و لحظات پر شوری آفریده شد .
جوانی دیگر آزاد شد که وقتی پایین آمد برای لحظاتی دستش را به علامت V بالا برده بود که با تشویق بی امان مردم روبرو شد . وقتی به پایین پله ها رسید گفت خانواده ام از آزادیم اطلاع ندارند موبایلی بدهید تا به آنها خبر دهم . یکی از مادران موبایلش را داد تا تماس بگیرد . مادرش آنطرف جواب داد و او گفت : مامان شام چی داری ؟ من شام خونه ام ، من آزاد شدم بیاید دنبالم و یکبار دیگر مردم برای روحیه بالایش تشویقش کردند و بعد تعریف کرد عصر با خانواده اش صحبت کرده بود و گفته بود : من دارم مقاومت می کنم شما هم مقاوم باشید بنابراین خود و خانواده اش انتظار آزادیش را نداشتند . وقتی مادر و خانواده سراسیمه و خوشحال رسیدند ، مادر مدتها او را در آغوش گرفته و گریه می کرد ، مردم برای شادباش به مادر یکبار دیگر آنها را تشویق کردند و دوستی می گفت : پسرت یک قهرمانه . دوستی دیگر می گفت : آدم یا بچه نداشته باشه یا اگه داره بچه ای مثل این داشته باشه .
****
شنبه 15/12/88 به اتفاق تعدادی از مادران عزادار دیگر از خانه ندا مستقیما به سمت زندان اوین رفتیم تا به مردم و خانواده زندانیان ملحق شویم . ما شاهد آزادی تعدادی از زندانیان بودیم و همراه با بقیه خانواده ها با آزادیشان شاد شدیم و به گرمی از آنان استقبال کردیم . در آن شب از تماس یکی از دوستان زندانیمان با خانواده مطلع شدیم که اظهار امیدواری می کرد تا پایان این هفته آزاد می شوند و ما هم بی صبرانه آرزوی دیدار دوباره شان را داریم .
در این شب جوانی آزاد شد که مورد استقبال مردم قرار گرفت . همسر و پدر همسرش شبهای متوالی انتظار آزادیش را کشیده بودند ، پس از آزادیش پدر همسرش طی سخنرانی چند دقیقه ای از مردم و خانواده ها برای همراهی و همدردیشان بسیار تشکر کرد و گفت در تمام این شبها شما نگذاشتید لحظه ای احساس تنهایی کنیم ، از تک تک مردم تشکر کرد و گفت از این پس هم ما شما را تنها نمی گذاریم .
****
چهارشنبه 12/12/88 تعدادی از مادران عزادار مثل تمام شبهای دیگر برای حمایت از زندانیان در جلوی اوین حضور داریم .
امشب حدود 30 تا 40 نفر از زن و مرد و پیر و جوان از زندان آزاد شدند که تعدادی از آنها از روز عاشورا در اوین بسر می بردند . یکی از آزاد شدگان دختری بسیار کوچک جثه بود که دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه شریف بود . او به همراه 4 یا 5 دختر دیگر آزاد شده بود . اعضای خانواده او به سرعت و با اشتیاق تمام به استقبالش رفتند و تعدادی از دوستانش نیز که چهره های آشنای هر شبه جمع جلوی اوین بودند بشدت همراه با بقیه مردم تشویقش می کردند . یکی از اقوامش تعریف می کرد در دادگاه قاضی به او گفت : گریه کن تا حکم آزادیت را بدهم ! دختر گفت : من هرگز گریه نمی کنم . به او گفت بگو غلط کردم ، اشتباه کردم تا آزادت کنم ! گفت : من هیچ اشتباهی نکردم و هرگز نمیگم غلط کردم . قاضی تهدید کرد برات 7 سال زندان می برم و او گفت : 7 سال زندانی می کشم . قاضی گفت برو باید 7 سال اون تو بمونی . ولی بعد از یک ربع صدایش کرد و گفت : مرا از رو بردی ، حالا برو وثیقه صد میلیونی تهیه کن تا آزاد شوی و خانواده اش بلافاصله وثیقه را آماده کردند و او آزاد شد . به همین دلیل همکلاسیهای او مانند یک قهرمان از او استقبال کرده بودند و سایر مردم جلوی اوین نیز با شنیدن این حکایت از جثه ای چنین ظریف ، یکبار دیگر به داشتن چنین فرزندانی افتخار کردند و چندین و چند بار این دختر قهرمان مورد تشویق مردم ، خانواده و دوستانش قرار گرفت .
18 اسفند 1388 برابر با 09 مارس 2009. Read more!
جمهوری اسلامی بزرگترين زندان روزنامه نگاران جهان
کميته دفاع از روزنامه نگاران، ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را بزرگترين زندان روزنامه نگاران در جهان معرفى كرد. اين كميته با اشاره به زندانى بودن بيش از 50 روزنامه نگار اعلام کرد که از مجموع روزنامه نگاران زندانى در جهان، يک سوم آنها در زندانهاى قرون وسطايى رژيم اسلامی محبوس هستند. جول سايمون، مدير اجرايى کميته دفاع از روزنامه نگاران در اين باره گفت، رژيم تهران وارد مرحله سرکوب دائمى رسانه ها شده است، وضعيتى که نه تنها مىتوان آن را اسفناک خواند بلکه وضعيتى غيرقابل قبول و غيرقابل دفاع است.
Read more!
بیست تن از کارگران ذوب آهن اصفهان به دادگاه احضار شدند
در پی شکایت کارخانه ذوب آهن از کارگران اعتصاب کننده بیست تن از کارگران به دادگاه احضار شدند.
به گزارش هرانا به نقل از شورای موقت کارگران ذوب آهن اصفهان، در ادامه فشارها به کارگران شرکت احیاگستران اسپادان در ذوب آهن اصفهان بیش از بیست نفر از کارگران این شرکت به دادگاه زرین شهر احضار شدند، احضار این کارگران به شکایت کارخانه ذوب آهن اصفهان صورت گرفته است. کارخانه ذوب آهن در شکایت خود مدعی شده است که در اعتصابات کارگران این شرکت صدها میلیون تومان خسارت دیده است
Read more!
رضا اقدسی از فعالین کارگری دستگیر شده است
كميته پيگيري ايجاد تشكل هاي آزاد كارگري
روز یکشنبه 16/12/1388 ساعت 7صبح 6نفر ماموراز اطلاعات کرج وارد منزل رقا اقدسی شده و شروع به تفتیش منزل کرده وپس ازتفتیش و جمع آوری کتابها، سی دی ها و کیس آقای اقدسی و همسرش را با خود به ساختمان و زندان تازه ساز هشتگرد کرج می برند .
آقای اقدسی و همسرش را از هم جدا کرده شروع به باز جویی می کنند وساعت 18 همان روز همسر آقای اقدسی را آزاد کرده ولی خود آقای اقدسی را بازداشت می کنند و روز 17/12/1388 با همسر آقای اقدسی را تا ظهر بازجویی می کنند .
هم اکنون آقای اقدسی در زندان اطلاعات هشتگرد قرار دارد ولی همسر ایشان آزاد است و از او خواسته اند که چهار شنبه 27/12/1388 خود را به اطلاعات هشتگرد کرج معرفی نماید. Read more!
روز یکشنبه 16/12/1388 ساعت 7صبح 6نفر ماموراز اطلاعات کرج وارد منزل رقا اقدسی شده و شروع به تفتیش منزل کرده وپس ازتفتیش و جمع آوری کتابها، سی دی ها و کیس آقای اقدسی و همسرش را با خود به ساختمان و زندان تازه ساز هشتگرد کرج می برند .
آقای اقدسی و همسرش را از هم جدا کرده شروع به باز جویی می کنند وساعت 18 همان روز همسر آقای اقدسی را آزاد کرده ولی خود آقای اقدسی را بازداشت می کنند و روز 17/12/1388 با همسر آقای اقدسی را تا ظهر بازجویی می کنند .
هم اکنون آقای اقدسی در زندان اطلاعات هشتگرد قرار دارد ولی همسر ایشان آزاد است و از او خواسته اند که چهار شنبه 27/12/1388 خود را به اطلاعات هشتگرد کرج معرفی نماید. Read more!
جعفر پناهی و محمد رسول اف ممنوع الملاقات شدند
کلمه: خانواده جعفر پناهی و محمد رسول اف از ممنوع الملاقات شدن اين دو کارگردان سينمايی خبر دادند.
به گزارش پويا خبر،صبح ديروز،مسولان زندان زندان اوين به خانواده های جعفر پناهی و محمد رسول اف اجازه ملاقات ندادند.
بر اساس اين گزارش،مسولان به خانواده های اين چهرهای برجسته سينمايی ايران گفته اند: «جعفر پناهی و محمد رسول اف در مرحله بازجويی قرار دارند و به دستور قاضی پرونده تا اطلاع ثانوی ممنوع الملاقات هستند.»
همچنين،روزپنجشنبه فريده غيرت از وکلای مدافع حقوق بشر (وکيل جعفر پناهی) و ايمان ميرزازاده وکيل پايه يک دادگستری تهران (وکيل محمد رسول اف) با درخواست کتبی خواستار ديدار با موکلان خود شدند. اما به آنان اعلام شد ه است که دو کارگردان زندانی در مرحله بازجويی قرار دارند و وکلا تا پايان مراحل قانونی بازجويی حق ديدار با موکلان خود را ندارند.
بنا به مدارک تکميلی توسط خانم فريده غيرت وکيل جعفر پناهی هيچگونه سندی دال بر ساخت فيلم عليه حکومت ايران توسط اين فيلمساز وجود ندارد.
متن کامل سناريو که نسخه ای از آن در اختيار قاضی پرونده است و نيز در سکانس های فيلمبرداری شده، نشان داده می شود که سوژه فيلم در مورد خانواده ی چهار نفری است که پدر پس از بازگشت از ماموريت با فرزند مجروح خود در خانه روبرو می شود.
. Read more!
به گزارش پويا خبر،صبح ديروز،مسولان زندان زندان اوين به خانواده های جعفر پناهی و محمد رسول اف اجازه ملاقات ندادند.
بر اساس اين گزارش،مسولان به خانواده های اين چهرهای برجسته سينمايی ايران گفته اند: «جعفر پناهی و محمد رسول اف در مرحله بازجويی قرار دارند و به دستور قاضی پرونده تا اطلاع ثانوی ممنوع الملاقات هستند.»
همچنين،روزپنجشنبه فريده غيرت از وکلای مدافع حقوق بشر (وکيل جعفر پناهی) و ايمان ميرزازاده وکيل پايه يک دادگستری تهران (وکيل محمد رسول اف) با درخواست کتبی خواستار ديدار با موکلان خود شدند. اما به آنان اعلام شد ه است که دو کارگردان زندانی در مرحله بازجويی قرار دارند و وکلا تا پايان مراحل قانونی بازجويی حق ديدار با موکلان خود را ندارند.
بنا به مدارک تکميلی توسط خانم فريده غيرت وکيل جعفر پناهی هيچگونه سندی دال بر ساخت فيلم عليه حکومت ايران توسط اين فيلمساز وجود ندارد.
متن کامل سناريو که نسخه ای از آن در اختيار قاضی پرونده است و نيز در سکانس های فيلمبرداری شده، نشان داده می شود که سوژه فيلم در مورد خانواده ی چهار نفری است که پدر پس از بازگشت از ماموريت با فرزند مجروح خود در خانه روبرو می شود.
. Read more!
بازداشت فعالین دانشجویی دانشگاه بیرجند
خبرگزاری هرانا - ۴ تن از فعالین دانشجویی دانشگاه بیرجند بازداشت شدند.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، علی سپندار، بهزاد پروین، امین استادی و میلاد گاراژیان، از اعضای شورای مرکزی و عمومی انجمن اسلامی دانشگاه بیرجند هفته ی گذشته بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
بازداشت اخیر این ۴ دانشجوی دانشگاه بیرجند در حالی در روزهای پایانی سال صورت می گیرد که ایشان در تیر ماه گذشته نیز در شهرهای مشهد و بیرجند بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات بیرجند منتقل شده بودند و هنوز پرونده قضایی این دانشجویان در جریان است. این دانشجویان پس از آزادی در مرداد ماه هیچ فعالیت سیاسی و دانشجویی نداشته اند و به همین خاطر از علت دستگیری ایشان خبری در دست نیست.
در پی بازداشت علی سپندار، بهزاد پروین، امین استادی و میلاد گاراژیان، دانشجویان دانشگاه بیرجند در اطلاعیه هایی خواستار آزادی همکلاسی هایشان شده اند و اظهار داشته اند که در صورت ادامه بازداشت آنها در صحن دانشگاه بیرجند تحصن خواهند نمود.
شایان ذکر است هر چهار دانشجو بازداشت شده، از فعالین ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در مشهد و بیرجند بودند.
Read more!
جلسه وِیژه کمیته امنیتی در باره چهارشنبه سوری
سایت عصر ایران: صبح امروز کمیته امنیتی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی با حضور مسوولان امنیتی و انتظامی برای بررسی موضوع چهارشنبه آخر سال تشکیل جلسه داد.
یک نماینده مجلس با اشاره به دستگیر شدن چند نفر از عوامل اصلی که قصد اخلال و سوءاستفاده از مراسم چهارشنبه سوری را داشتند گفت: ضمن خنثی سازی طرح های خرابکارانه ، پیش بینی های مناسب برای برگزاری مناسب این مراسم به عمل آمده است.
وی تاکید کرد: مسوولان انتظامی و امنیتی با پیش بینی های لازم و اندیشیدن تمهیدات لازم تلاش می کنند زمینه سوءاستفاده از چهارشنبه سوری را به حداقل برسانند.
وی در پایان ابراز امیدواری کرد که با هوشیاری مردم امکان سوءاستفاده از این مراسم به فرصت طلبان داده نشود. Read more!
یک نماینده مجلس با اشاره به دستگیر شدن چند نفر از عوامل اصلی که قصد اخلال و سوءاستفاده از مراسم چهارشنبه سوری را داشتند گفت: ضمن خنثی سازی طرح های خرابکارانه ، پیش بینی های مناسب برای برگزاری مناسب این مراسم به عمل آمده است.
وی تاکید کرد: مسوولان انتظامی و امنیتی با پیش بینی های لازم و اندیشیدن تمهیدات لازم تلاش می کنند زمینه سوءاستفاده از چهارشنبه سوری را به حداقل برسانند.
وی در پایان ابراز امیدواری کرد که با هوشیاری مردم امکان سوءاستفاده از این مراسم به فرصت طلبان داده نشود. Read more!
Friday, 12 March 2010
مرگ مشکوک دو زندانی سیاسی در قم
Read more!
وکیل مدافع زندانیان سیاسی به یک سال زندان محکوم شد
وکيل مدافع محمد اوليايی فرد از صدور مجازات يک سال حبس تعزيری برای موکلش از سوی دادگاه انقلاب خبر داد و گفت: حکم دادگاه بدوی هنوز به وکلای پرونده ابلاغ نشده است. محمد اولیایی فرد وکیل مدافع متهمان در بسیاری از پرونده های سال های اخیر بود که خصوصا برای ممانعت از اعدام نوجوانان تلاش بسیاری کرد. مسعود اوليايی فرد در گفتوگو با ايسنا، اظهار کرد: موکلم که وکالت بهنود شجاعی را برعهده داشت در رابطه با اين پرونده به اتهام تبليغ عليه نظام از طريق مصاحبه با يکی از رسانههای خارجی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به يک سال حبس تعزيری محکوم شد. وی با بيان اينکه رای صادره از سوی دادگاه بدوی به هيچ يک از سه وکيل مدافع اين پرونده ابلاغ نشده است، گفت: موکلم برای پيگيری پرونده يکی از موکلانش به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود که در آن جا برای اجرای حکم به واحد اجرای احکام انتقال داده شده است.
Read more!
Thursday, 11 March 2010
انتقال زينب جلاليان، زندانی محکوم به اعدام به مکانی نامعلوم
ديده بان حقوق بشر کردستان: خليل بهراميان، وکيل دادگستری در روز چهارشنبه ۱۹ اسفند ماه ضمن اعلام خبر فوق اظهار داشت: بنده روز دوشنبه ۱۷ اسفند به کرمانشاه رفتم تا وکالت زينب جلاليان را به عهده بگيرم. برای وکالت، بنده می بايستی حتماً با ايشان ملاقات می کردم و وکالت نامه امضا شده از خانم جلاليان می گرفتم اما متاسفانه موفق به اين کار نشدم چون نتوانستم با ايشان ملاقات داشته باشم. هر چند بنده برای دفاع از ايشان رفتم اما هنوز وکالت من مسجل نيست.
بهراميان در گفتگويی با خبرگزاری ديده بان حقوق بشر کردستان اضافه کرد: روز دوشنبه که به کرمانشاه رفتم، معاون دادستان و دادسرای کرمانشاه هماهنگی های لازم را انجام دادند. آنها هيچ گونه مشکلی با بنده نداشتند. سپس برای ملاقات با خانم جلاليان به زندان ديزل آباد کرمانشاه رفتم. در آنجا به من گفتند که زندان ديزل آباد مردانه است و هيچ زندانی زنی در آنجا نگهداری نمی شود. آنها گفتند برای ملاقات با خانم جلاليان بايد به زندان زنان کانون اصلاح و تربيت برويد که در مسير جاده کرمانشاه به سنندج است. لذا بنده هم به کانون مراجعه کردم اما در آنجا نيز يک سرباز جلوی در از طرف مديريت کانون اطلاع داد که خانم جلاليان را يکماه پيش ماموران آگاهی کرمانشاه بدون حکم قاضی از اينجا برده اند و ما هيچ اطلاعی از ايشان نداريم. هر چه هم اصرار کردم و پرسيدم «آخه کدام قسمت؟!»، «کدام سازمان؟!»، آن سرباز در مقابل تعجب و سوالهای بنده از طرف مديريت کانون فقط گفت که «ما هيچی نمی دانيم».
اين وکيل دادگستری با ابراز نگرانی از وضعيت و سرنوشت زينب جلاليان در ادامه سخنانش افزود: در حال حاضر سوالی که بنده از مسئولان دارم اين است، « خانم جلاليان دادگاهی شده اند و حکم اعدامشان هم صادر شده بنابراين چه لزومی دارد که ايشان را از زندان خارج و به مکان نامعلومی منتقل کنند؟!!»
خليل بهراميان، وکيل دادگستری در پايان سخنانش گفت: الان برای بنده فقط يک راه باقی مانده که جهت اعتراض به دادسرای کل کشور، قوه قضائيه و دفتر مقام معظم رهبری مراجعه کنم.
گفتنی است؛ خروج زينب جلاليان از محل زندانش و انتقال ايشان به مکانی نامعلوم باعث نگرانی بسياری از فعالان حقوق بشر شده است. برخی از آنان معتقدند احتمال اجرای حکم اعدام خانم زينب جلاليان با اين انتقال می تواند قوت بگيرد.
Read more!
بهراميان در گفتگويی با خبرگزاری ديده بان حقوق بشر کردستان اضافه کرد: روز دوشنبه که به کرمانشاه رفتم، معاون دادستان و دادسرای کرمانشاه هماهنگی های لازم را انجام دادند. آنها هيچ گونه مشکلی با بنده نداشتند. سپس برای ملاقات با خانم جلاليان به زندان ديزل آباد کرمانشاه رفتم. در آنجا به من گفتند که زندان ديزل آباد مردانه است و هيچ زندانی زنی در آنجا نگهداری نمی شود. آنها گفتند برای ملاقات با خانم جلاليان بايد به زندان زنان کانون اصلاح و تربيت برويد که در مسير جاده کرمانشاه به سنندج است. لذا بنده هم به کانون مراجعه کردم اما در آنجا نيز يک سرباز جلوی در از طرف مديريت کانون اطلاع داد که خانم جلاليان را يکماه پيش ماموران آگاهی کرمانشاه بدون حکم قاضی از اينجا برده اند و ما هيچ اطلاعی از ايشان نداريم. هر چه هم اصرار کردم و پرسيدم «آخه کدام قسمت؟!»، «کدام سازمان؟!»، آن سرباز در مقابل تعجب و سوالهای بنده از طرف مديريت کانون فقط گفت که «ما هيچی نمی دانيم».
اين وکيل دادگستری با ابراز نگرانی از وضعيت و سرنوشت زينب جلاليان در ادامه سخنانش افزود: در حال حاضر سوالی که بنده از مسئولان دارم اين است، « خانم جلاليان دادگاهی شده اند و حکم اعدامشان هم صادر شده بنابراين چه لزومی دارد که ايشان را از زندان خارج و به مکان نامعلومی منتقل کنند؟!!»
خليل بهراميان، وکيل دادگستری در پايان سخنانش گفت: الان برای بنده فقط يک راه باقی مانده که جهت اعتراض به دادسرای کل کشور، قوه قضائيه و دفتر مقام معظم رهبری مراجعه کنم.
گفتنی است؛ خروج زينب جلاليان از محل زندانش و انتقال ايشان به مکانی نامعلوم باعث نگرانی بسياری از فعالان حقوق بشر شده است. برخی از آنان معتقدند احتمال اجرای حکم اعدام خانم زينب جلاليان با اين انتقال می تواند قوت بگيرد.
Read more!
انجمن مادران میدان مه (مایو) با مادران عزادار در ایران همبستگی می کند.
انجمن مادران میدان مه (مایو) با مادران عزادار در ایران همبستگی می کند. این تشکل با سرکوب دولت احمدی نژاد مواجه است، دولتی که جان ۵۷ نفر را گرفته و بیش از چهار هزار نفر را زندانی کرده است. مادران ایرانی که برای نخستین بار در ۲۸ ژوئیه ۲۰۰۹ در تهران گرد هم آمده اند، شنبه ها، لباس سیاه بر تن، با مطالبهء آزادی تمام زندانیان سیاسی و خواست محاکمه تمام کسانی که مسئول سرکوب هستند تظاهرات می کنند.
شب ۸ فوریه نیروهای مسلح به منزل بسیاری از این مادران رفتند و آنان را دستگیر کردند. ما مادران میدان مه خواستار آزادی فوری آنان هستیم. و همراه با آنان خواستار آزادی تمام زندانیان سیاسی و محاکمه و مجازات سرکوبگران هستیم.
مبارزهء خلق های جهان مبارزهء خود ماست
ابه د بونافینی
رئیس انجمن مادران میدان مه
۵ مارس2010
روسری سفید مادران پلازا که بر زمین خیابان پلازا دومایو نقاشی شده است Read more!
شب ۸ فوریه نیروهای مسلح به منزل بسیاری از این مادران رفتند و آنان را دستگیر کردند. ما مادران میدان مه خواستار آزادی فوری آنان هستیم. و همراه با آنان خواستار آزادی تمام زندانیان سیاسی و محاکمه و مجازات سرکوبگران هستیم.
مبارزهء خلق های جهان مبارزهء خود ماست
ابه د بونافینی
رئیس انجمن مادران میدان مه
۵ مارس2010
روسری سفید مادران پلازا که بر زمین خیابان پلازا دومایو نقاشی شده است Read more!
حامیان مادران عزدار همچنان در بند 209 و در بلاتکلیفی بسر می برند
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، پس از اعتراضات گسترده بین المللی و مادران میدان مه صبح امروز بعد از یک ماه اسارت تعدادی از حامیان مادران در بند توانستند با خانواده های خود ملاقات کنند.
صبح روز پنجشنبه 20 اسفند ماه خانواده های حامیان مادران در بند که با فشارهای گسترده بین المللی که از زمان دستگیری آنها شروع و همچنان ادامه دارد توانستند با حامیان مادران در بند ملاقات کنند. حامیان مادران در بند از روحیه بالائی برخوردار بودند و نسبت به غیر انسانی و غیر قانونی در بازداشت بودن خود اعتراض داشتند و این را بارها اعلام کرده اند.بازجویان با اتهام سازی سعی داشتند که بازداشت حامیان مادران عزادار را موجه جلو دهند که تا به حال با شکست مواجه شده است.
حامیان مادران در بند در طی مدت اسارت خود در بند 209 زندان اوین با شرایط سخت و طاقت فرسائی مواجه بودند. بازجوئیهای طولانی و مستمر شبانه،شکنجه های روحی شدید ، نسبت دادن اتهامات دروغین و غیر واقعی برای ترساندن و تخریب روحیه آنها. قرار دادن آنها در سلولهایی که چند برابر ظرفیتش زندانی در آن جای داده اند بطوریی که در یک سلول 6 متر مربع 8 زندانی را در آن قرار داده اند و آنها می بایست بصورت کتابی در کنار هم استراحت کنند .در مقابل همدیگر قرار دادن آنها با گفتن اینکه او علیه شما اعتراف کرده است. یکی از رذیلانه ترین نوع آن دخالت در زندگی خصوصی حامیان مادران عزادار و تحت فشار شدید و مستمر روحی قرار دادن بعضی از آنها برای جدا شدن از همسر آینده و قطع ارتباط با همسر آینده شان می باشد و در این باره اصرار بر گرفتن تعهد کتبی هستند و موارد متعدد دیگر. یکی از سر بازجویانی که حامیان مادران عزادر تحت بازجوئیهای طولانی و شکنجه روحی قرار میدهد فردی با نام مستعار علوی است. تا به حال حامیان مادران عزدار در بند تمامی اتهامات نسبت داده شده را رد کردند و دستگیر و ادامه بازداشت خود را غیر انسانی اعلام کرده اند. علیرغم گذشت بیش از یک ماه هنوز حامیان مادران عزادار در شرایط سخت و بازجوئی طولانی و بلاتکلیفی بسر می برند. در طی این مدت بارها به خانواده های آنها وعده داده شده است ولی تا به حال به هیچ کدام از وعده های خود عمل نکردند .
بازجویان وزارت اطلاعات پرونده ای علیه حامیان مادران عزدار ساخته اند و به شعبه 28 دادگاه انقلاب که فردی بنام محمد مقیسه ای معروف به ناصریان از اعضای کمسیون مرگ زندانیان سیاسی در سال 1367 می باشدارجاع داده اند.
در حال حاضر پرونده 8 نفر از حامیان مادران عزدار در شعبه 28 دادگاه انقلاب می باشد که اسامی تعدادی از حامیان مادران عزادار که در بند مخوف 209 زندان اوین تحت بازجوئی و فشارهای شیدی روحی هستند به قرار زیر می باشد:
1- خانم ام بنین ابراهیمی 49 ساله متاهل و داردی 2 فرزند می باشند او بامداد یکشنبه 17 بهمن ساعت 03:00 در منزل شخصی اش دستگیر شد.
2-خانم الهام احسنی 27 ساله کارشناس درمان عمومی، از فعالین حقوق کودکان کار و خیابانی و همچنین از یاری دهندگان به زنانی که مبتلا به ویروس آچ .آی .وی است. او دوشنبه شب 19 بهمن ساعت 22:30 دستگیرو به بند 209 زندان اوین منتقل شد. یکی از شیوه های رذیلانه و غیر انسانی بازجویان وزارت اطلاعات که دخالت در زندگی خصوص افراد می باشد. یکی از حامیان مادران عزدار را تحت فشارهای شدید روحی قرار داده اند که با همسر آینده اش قطع ارتباط کند و در این مورد باید به آنها تعهد کتبی بدهد.
3- خانم ژیلا کرم زاده مکوندی 49 ساله، دوشنبه شب 19بهمن حوالی ساعت 23:30 دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل شد.
4 .دکتر لیلا سیف الهی 42 ساله دوشنبه شب 19 بهمن دستگیر و به بند 209 زندانی اوین منتقل شد.
5-خانم فاطمه رستگاری متاهل و دارای 2 فرزند می باشد دوشنبه شب19 بهمن دستگیر و به بند 209 زندان اوین متقل شدند
6- منیژه طاهری
7- خانم فرزانه زینالی 53 ساله متاهل و دارای 2 فرزند می باشد او 19 دی ما ه به منظور شرکت کردن در مراسم اعتراضی مادران عزادار عازم پارک لاله بود که در مسیر توسط مامورین وزارت اطلاعات ربوده شد.
لازم به یادآوری است تا به حال سازمانهای حقوق بشری جهانی مانند؛عفو بین المللی،دیدبان حقوق بشر،برنامه نظارت حقوق بشر و مادران آرژنتینی میدام ماه مه بیانیه هایی داده اند و خواستار آزادی فوری و بی قید وشرط آنها شده اند همچنین کمیسر عالی حقوق بشر،گزارشگران ویژه زنان و دستگیریهای خودسرانه و سایر مراکز حقوق بشری سازمان ملل در جریان دستگیر آنها قرار گرفته و اقداماتی را برای آزادی آنها نموده اند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ادامه بازداشت ،بازجوئی ، شکنجه های روحی و دخالت بیشرمانه در زندگی خصوص حامیان مادران عزادار در بند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر ،گزارشگر ویژه زنان و دستگیریهای خودسرانه سازمان ملل متحد خواستار اقدامات عملی و فوری برای پایان دادن به شکنجه های روحی و آزادی بی قید و شرط آنها است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
20. Read more!
صبح روز پنجشنبه 20 اسفند ماه خانواده های حامیان مادران در بند که با فشارهای گسترده بین المللی که از زمان دستگیری آنها شروع و همچنان ادامه دارد توانستند با حامیان مادران در بند ملاقات کنند. حامیان مادران در بند از روحیه بالائی برخوردار بودند و نسبت به غیر انسانی و غیر قانونی در بازداشت بودن خود اعتراض داشتند و این را بارها اعلام کرده اند.بازجویان با اتهام سازی سعی داشتند که بازداشت حامیان مادران عزادار را موجه جلو دهند که تا به حال با شکست مواجه شده است.
حامیان مادران در بند در طی مدت اسارت خود در بند 209 زندان اوین با شرایط سخت و طاقت فرسائی مواجه بودند. بازجوئیهای طولانی و مستمر شبانه،شکنجه های روحی شدید ، نسبت دادن اتهامات دروغین و غیر واقعی برای ترساندن و تخریب روحیه آنها. قرار دادن آنها در سلولهایی که چند برابر ظرفیتش زندانی در آن جای داده اند بطوریی که در یک سلول 6 متر مربع 8 زندانی را در آن قرار داده اند و آنها می بایست بصورت کتابی در کنار هم استراحت کنند .در مقابل همدیگر قرار دادن آنها با گفتن اینکه او علیه شما اعتراف کرده است. یکی از رذیلانه ترین نوع آن دخالت در زندگی خصوصی حامیان مادران عزادار و تحت فشار شدید و مستمر روحی قرار دادن بعضی از آنها برای جدا شدن از همسر آینده و قطع ارتباط با همسر آینده شان می باشد و در این باره اصرار بر گرفتن تعهد کتبی هستند و موارد متعدد دیگر. یکی از سر بازجویانی که حامیان مادران عزادر تحت بازجوئیهای طولانی و شکنجه روحی قرار میدهد فردی با نام مستعار علوی است. تا به حال حامیان مادران عزدار در بند تمامی اتهامات نسبت داده شده را رد کردند و دستگیر و ادامه بازداشت خود را غیر انسانی اعلام کرده اند. علیرغم گذشت بیش از یک ماه هنوز حامیان مادران عزادار در شرایط سخت و بازجوئی طولانی و بلاتکلیفی بسر می برند. در طی این مدت بارها به خانواده های آنها وعده داده شده است ولی تا به حال به هیچ کدام از وعده های خود عمل نکردند .
بازجویان وزارت اطلاعات پرونده ای علیه حامیان مادران عزدار ساخته اند و به شعبه 28 دادگاه انقلاب که فردی بنام محمد مقیسه ای معروف به ناصریان از اعضای کمسیون مرگ زندانیان سیاسی در سال 1367 می باشدارجاع داده اند.
در حال حاضر پرونده 8 نفر از حامیان مادران عزدار در شعبه 28 دادگاه انقلاب می باشد که اسامی تعدادی از حامیان مادران عزادار که در بند مخوف 209 زندان اوین تحت بازجوئی و فشارهای شیدی روحی هستند به قرار زیر می باشد:
1- خانم ام بنین ابراهیمی 49 ساله متاهل و داردی 2 فرزند می باشند او بامداد یکشنبه 17 بهمن ساعت 03:00 در منزل شخصی اش دستگیر شد.
2-خانم الهام احسنی 27 ساله کارشناس درمان عمومی، از فعالین حقوق کودکان کار و خیابانی و همچنین از یاری دهندگان به زنانی که مبتلا به ویروس آچ .آی .وی است. او دوشنبه شب 19 بهمن ساعت 22:30 دستگیرو به بند 209 زندان اوین منتقل شد. یکی از شیوه های رذیلانه و غیر انسانی بازجویان وزارت اطلاعات که دخالت در زندگی خصوص افراد می باشد. یکی از حامیان مادران عزدار را تحت فشارهای شدید روحی قرار داده اند که با همسر آینده اش قطع ارتباط کند و در این مورد باید به آنها تعهد کتبی بدهد.
3- خانم ژیلا کرم زاده مکوندی 49 ساله، دوشنبه شب 19بهمن حوالی ساعت 23:30 دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل شد.
4 .دکتر لیلا سیف الهی 42 ساله دوشنبه شب 19 بهمن دستگیر و به بند 209 زندانی اوین منتقل شد.
5-خانم فاطمه رستگاری متاهل و دارای 2 فرزند می باشد دوشنبه شب19 بهمن دستگیر و به بند 209 زندان اوین متقل شدند
6- منیژه طاهری
7- خانم فرزانه زینالی 53 ساله متاهل و دارای 2 فرزند می باشد او 19 دی ما ه به منظور شرکت کردن در مراسم اعتراضی مادران عزادار عازم پارک لاله بود که در مسیر توسط مامورین وزارت اطلاعات ربوده شد.
لازم به یادآوری است تا به حال سازمانهای حقوق بشری جهانی مانند؛عفو بین المللی،دیدبان حقوق بشر،برنامه نظارت حقوق بشر و مادران آرژنتینی میدام ماه مه بیانیه هایی داده اند و خواستار آزادی فوری و بی قید وشرط آنها شده اند همچنین کمیسر عالی حقوق بشر،گزارشگران ویژه زنان و دستگیریهای خودسرانه و سایر مراکز حقوق بشری سازمان ملل در جریان دستگیر آنها قرار گرفته و اقداماتی را برای آزادی آنها نموده اند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ادامه بازداشت ،بازجوئی ، شکنجه های روحی و دخالت بیشرمانه در زندگی خصوص حامیان مادران عزادار در بند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر ،گزارشگر ویژه زنان و دستگیریهای خودسرانه سازمان ملل متحد خواستار اقدامات عملی و فوری برای پایان دادن به شکنجه های روحی و آزادی بی قید و شرط آنها است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
20. Read more!
احظار ودستگيرى فعالين كارگرى ودانشجويى همچنان ادامه دارد رحمان ابراهيم زاده وعيسى ابراهيم زاده بايد آزاد گردند
بنابر گزارش رسيده از سوى جوانان ودانشجويان آزاديخواه وبرابرى طلب روز شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۸نيروهاي امنيتي در اقدامي غافلگيرانه به منزل مسكوني فعال كارگرى رحمان ابراهيم زاده در شهرستان اشنويه يورش برده ومنزل مسكوني وي را مورد بازرسي وتفتيش خود قرار دادند.
رحمان ابراهيم زاده فعال كارگرى به همراه فرزندش عيسي ابراهيم زاده دستگير وروانه زندان مركزى اشنويه ميكنند. همزمان با دستگيرى اين دو تن, دو تن ديگر از فرزندان وى به نامهاى لقمان وبهنام ابراهيم زاده از سوي نيروهاي امنيتي تهديد تلفني شده و لقمان در تاريخ ۱۸ اسفند به اداره اطلاعات اشنويه احظار ومورد بازجوي قرار ميگيرد. بهنام ابراهيم زاده وبلاگ نويس وفعال كارگري واز فعالين حقوق كودك عضو جمعيت دفاع از كودكان مي باشد كه در روز جهاني كارگر سال ۱۳۸۸ در پارك لاله دستگير ومدتي در اوين در بازداشت بود. خانواده رحمان ابراهيم زاده به اداره اطلاعات اشنويه مراجعه كردند وخواهان جا ومكان وآزادي رحمان ابراهيم زاده و عيسي ابراهيم زاده شدند كه نيروهاي امنيتي جوابي به آنها نداده اند. بنابر اخبار رسيد روز ۱۸ اسفند رحمان و عيسي ابراهيم زاده و ساير دستگير شده گان را براي دادگاهي از اروميه به اشنويه انتقال داده اند.
همزمان با بازرسي منزل وتهديد ودستگيري رحمان ابراهيم زاده وعيسي ابراهيم زاده چند فعال كارگري ديگر نيز كه از اعضاي كميته هماهنگي كمك به ايجاد تشكلهاي ازاد كارگري بودند از جمله حسين پيروتي, فتاع سليماني, عباس هاشم پور, صمد احمدپور, رحمان تنها، در شهر اشنويه دستگير وروانه زندان مركزي اشنويه مي كنند. . فعالين كودك وحقوق بشر شيوا نظر آهارى سعيد جلالي فر ومريم ضياء همچنان در زندان بسر ميبرند. هنوز از سرنوشت دهها فعال دانشجويي خبرى در دست نيست .
كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى از تمامى سازمانهاى انساندوست در سراسر دنيا و تمامى انسانهاى آزاديخواه ميخواهد كه از هر طريق ممكن به رژيم اسلامى ايران فشار بياورند و خواستار آزادى زندانيان سياسى شوند.
كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى
19 اسفند ۱۳۸۸ - ۱۰ مارس ۲۰۱۰
. Read more!
رحمان ابراهيم زاده فعال كارگرى به همراه فرزندش عيسي ابراهيم زاده دستگير وروانه زندان مركزى اشنويه ميكنند. همزمان با دستگيرى اين دو تن, دو تن ديگر از فرزندان وى به نامهاى لقمان وبهنام ابراهيم زاده از سوي نيروهاي امنيتي تهديد تلفني شده و لقمان در تاريخ ۱۸ اسفند به اداره اطلاعات اشنويه احظار ومورد بازجوي قرار ميگيرد. بهنام ابراهيم زاده وبلاگ نويس وفعال كارگري واز فعالين حقوق كودك عضو جمعيت دفاع از كودكان مي باشد كه در روز جهاني كارگر سال ۱۳۸۸ در پارك لاله دستگير ومدتي در اوين در بازداشت بود. خانواده رحمان ابراهيم زاده به اداره اطلاعات اشنويه مراجعه كردند وخواهان جا ومكان وآزادي رحمان ابراهيم زاده و عيسي ابراهيم زاده شدند كه نيروهاي امنيتي جوابي به آنها نداده اند. بنابر اخبار رسيد روز ۱۸ اسفند رحمان و عيسي ابراهيم زاده و ساير دستگير شده گان را براي دادگاهي از اروميه به اشنويه انتقال داده اند.
همزمان با بازرسي منزل وتهديد ودستگيري رحمان ابراهيم زاده وعيسي ابراهيم زاده چند فعال كارگري ديگر نيز كه از اعضاي كميته هماهنگي كمك به ايجاد تشكلهاي ازاد كارگري بودند از جمله حسين پيروتي, فتاع سليماني, عباس هاشم پور, صمد احمدپور, رحمان تنها، در شهر اشنويه دستگير وروانه زندان مركزي اشنويه مي كنند. . فعالين كودك وحقوق بشر شيوا نظر آهارى سعيد جلالي فر ومريم ضياء همچنان در زندان بسر ميبرند. هنوز از سرنوشت دهها فعال دانشجويي خبرى در دست نيست .
كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى از تمامى سازمانهاى انساندوست در سراسر دنيا و تمامى انسانهاى آزاديخواه ميخواهد كه از هر طريق ممكن به رژيم اسلامى ايران فشار بياورند و خواستار آزادى زندانيان سياسى شوند.
كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى
19 اسفند ۱۳۸۸ - ۱۰ مارس ۲۰۱۰
. Read more!
اين كميته متعلق به همه كسانى است كه قلبشان براى انسانيت ميطپد!
دوستان گرامى
با سلام و خسته نباشيد
همانطور كه ممكن است مطلع باشيد كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى از ماه ژانويه ۲۰۱۰ دور جديدى از فعاليتهايش را آغاز كرده است. لازم به ذكر است كه اين كميته از سال ۲۰۰۶ در عرصه هاى معينى فعاليت داشته است۔
در همين دوره كوتاه , يعنى از ماه ژانويه ۲۰۱۰, تلاش كرده ايم كه به طور سازمانيافته و منظم كار كنيم و در رابطه با تماس با سازمانهاى جهانى, رسانه هاى گروهى , خبر رسانى , برنامه هاى تلويزيونى, جمع آورى اسناد در رابطه با وضعيت زندانيان سياسى در ايران, تهيه وب سايت و وبلاگ و غيره كار نسبتا خوبى بكنيم.
طبعا با براى اين كارها فرد يا افراد استخدام شده نداريم و همه ما با وقت محدودى كه داريم داوطلبانه انرژى ميگذاريم و نيرو جمع ميكنيم.
كار در رابطه با زندانيان سياسى كار بسيار سنگينى است و وقت و انرژى بسيار زيادى ميطلبد اما در عين حال نقطه قوتش در اين است كه همكارى با اين كميته , اگر تلاش كنيم, بسرعت وسيع و همه گير ميشود. هر انسان شريفى (ايرانى يا غير ايرانى) قلبش از شكنجه هاى وحشتناك و شرايط سياه چالهاى رژيم اسلامى به درد ميايد.
از همه شما ميخواهم در هر كشورى كه هستيد نهايت همكارى را با اين كميته داشته باشيد؛ ما احتياج به كمك تك تك شما داريم. ميدانم كلى مشغله هاى ديگر هم داريد؛ همه داريم؛ اما حتى اگر تنها ۳ ساعت در هفته را مايليد براى آزادى زندانيان سياسى بگذاريد كمك بزرگى كرده ايد۔ من مطمئم كه همه شما بدون استثنا اهميت كار در رابطه با زندانيان سياسى را ميدانيد؛ برخى از شما خودتان زنداني بوده ايد و ميدانيد له شدن زير شلاق شكنجه گران رژيم , مورد توهين و تحقير قرار گرفتن و از دست دادن دوستان و عزيزانتان چه دردى به جا ميگذارد. اينها را ما همه ميدانيم ؛ اما سئوال من اينست كه به طور عملى چكار ميتوانيم بكنيم؟
دوستان, كارهاى زيادى ميشود كرد. همه شما استعدادها و توانايييها و امكاناتى داريد كه ميتواند در اين راه موثر باشد. اگر تماس بگيريد من با كمال ميل در رابطه با اين كمپين در كشور شما و كارهايى كه عملى است صحبت كرده و هر متريالى كه لازم داشته باشيد در اختيارتان ميگذاريم۔
اين كميته متعلق به همه كسانى است كه قلبشان براى انسانيت ميطپد !
دستتان را به گرمى ميفشارم و منتظر تماس و همكاريتان هستم
شيوا محبوبى
مسئول كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى
Read more!
با سلام و خسته نباشيد
همانطور كه ممكن است مطلع باشيد كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى از ماه ژانويه ۲۰۱۰ دور جديدى از فعاليتهايش را آغاز كرده است. لازم به ذكر است كه اين كميته از سال ۲۰۰۶ در عرصه هاى معينى فعاليت داشته است۔
در همين دوره كوتاه , يعنى از ماه ژانويه ۲۰۱۰, تلاش كرده ايم كه به طور سازمانيافته و منظم كار كنيم و در رابطه با تماس با سازمانهاى جهانى, رسانه هاى گروهى , خبر رسانى , برنامه هاى تلويزيونى, جمع آورى اسناد در رابطه با وضعيت زندانيان سياسى در ايران, تهيه وب سايت و وبلاگ و غيره كار نسبتا خوبى بكنيم.
طبعا با براى اين كارها فرد يا افراد استخدام شده نداريم و همه ما با وقت محدودى كه داريم داوطلبانه انرژى ميگذاريم و نيرو جمع ميكنيم.
كار در رابطه با زندانيان سياسى كار بسيار سنگينى است و وقت و انرژى بسيار زيادى ميطلبد اما در عين حال نقطه قوتش در اين است كه همكارى با اين كميته , اگر تلاش كنيم, بسرعت وسيع و همه گير ميشود. هر انسان شريفى (ايرانى يا غير ايرانى) قلبش از شكنجه هاى وحشتناك و شرايط سياه چالهاى رژيم اسلامى به درد ميايد.
از همه شما ميخواهم در هر كشورى كه هستيد نهايت همكارى را با اين كميته داشته باشيد؛ ما احتياج به كمك تك تك شما داريم. ميدانم كلى مشغله هاى ديگر هم داريد؛ همه داريم؛ اما حتى اگر تنها ۳ ساعت در هفته را مايليد براى آزادى زندانيان سياسى بگذاريد كمك بزرگى كرده ايد۔ من مطمئم كه همه شما بدون استثنا اهميت كار در رابطه با زندانيان سياسى را ميدانيد؛ برخى از شما خودتان زنداني بوده ايد و ميدانيد له شدن زير شلاق شكنجه گران رژيم , مورد توهين و تحقير قرار گرفتن و از دست دادن دوستان و عزيزانتان چه دردى به جا ميگذارد. اينها را ما همه ميدانيم ؛ اما سئوال من اينست كه به طور عملى چكار ميتوانيم بكنيم؟
دوستان, كارهاى زيادى ميشود كرد. همه شما استعدادها و توانايييها و امكاناتى داريد كه ميتواند در اين راه موثر باشد. اگر تماس بگيريد من با كمال ميل در رابطه با اين كمپين در كشور شما و كارهايى كه عملى است صحبت كرده و هر متريالى كه لازم داشته باشيد در اختيارتان ميگذاريم۔
اين كميته متعلق به همه كسانى است كه قلبشان براى انسانيت ميطپد !
دستتان را به گرمى ميفشارم و منتظر تماس و همكاريتان هستم
شيوا محبوبى
مسئول كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى
Read more!
Wednesday, 10 March 2010
مصطفی میرابراهیمی 22 ساله از دستگیر شدگان در زیر شکنجه جان باخت
بنا به گزارشات رسیده، مصطفی میر ابراهیمی پس از تحمل شش ماه رنج و فشار در زندان در زیر شکنجه به شهادت رسید. وی متولد سوم اسفند۶۶ در تهران بود .. مصطفی شش ماه پیش بر سر مزار "ندا" توسط مأموران سپاه دستگیر و به محل نامعلومی برده شد. ...دوستانش که همراه وی بودند خبر دستگیری او را به خانواده اش می دهند، اما طی شش ماه تلاش و جستجو هیچ اطلاعی از وی به خانواده اش ندادند. نام وی در هیچ زندان و بازداشتگاه رسمی ثبت نشده بود. تا این که پس از شش ماه، چند روز پیش از طرف پزشکی قانونی جهت تشخیص چهره، پدرش را فرا می خوانند. پدر مصطفی فرزندش جوان شهید را می شناسد اما پیکر پاکش را تحویل پدر و خانواده اش نمی دهند. ماموران رژیم هیچ خبری در مورد شهادت وی و محل آن به خانواده نداده و گفته اند که خودشان تدفین را انجام داده و پس از آن تنها نشانی محل دفن را خواهند گفت.
Read more!
Thursday, 4 March 2010
کمیسیر حقوق بشر سازمان ملل : وضعیت حقوق بشر در ایران بدتر می شود آلمان بشدت با عضویت ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل مخالفت کرد
کمیسیر حقوق بشر سازمان ملل گفت وضعیت حقوق بشر در ایران بدتر می شود
رادیو فردا : نوی پیلای، کمیسیر حقوق بشر سازمان ملل امروز در ادامه نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو گفت وضعیت حقوق بشر در ایران بدتر می شود و او بشدت از این وضع نگران است.
خانم پیلای که گزارش وضعیت حقوق بشر در سال 2009 میلادی را به این شورا ارائه می داد به سرکوبی معترضان به انتخابات ریاست جمهوری ایران اشاره کرد.
نوی پیلای در مورد آمریکا گفت که این کشور در بستن زندان گوانتانامو گام هایی برداشته است اما باید درباره ادعای شکنجه زندانیان در آنجا تحقیق کند.
آلمان بشدت با عضویت ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل مخالفت کرد
وزیر خارجه آلمان، گیدو وسترووله با انتقاد شدید از نقض حقوق بشر در ایران، بشدت با عضویت احتمالی ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل مخالفت کرد. وزیر خارجه آلمان در جلسه روز چهارشنبه شورای حقوق بشر در ژنو گفت تلاش ایران برای عضویت در این شورا «اهانت به تمامی ارزش هایی است که این شورا بر اساس آن بنا شده است.»
شورای حقوق بشر سازمان ملل 47 عضو دارد که بصورت دوره ای انتخاب می شوند. ایران می کوشد تا در انتخابات ماه مه، حدود سه ماه دیگر، با حمایت کشورهای حامی خود به عضویت این شورا درآید.
Read more!
کميسير حقوق بشر سازمان ملل: وضعيت حقوق بشر در ايران بدتر شده است
ندای سبز آزادی:نوی پيلاي، کميسير حقوق بشر سازمان ملل امروز در ادامه نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو گفت وضعيت حقوق بشر در ايران بدتر می شود و او بشدت از اين وضع نگران است.
خانم پيلای که گزارش وضعيت حقوق بشر در سال 2009 ميلادی را به اين شورا ارائه می داد به سرکوبی معترضان به انتخابات رياست جمهوری ايران اشاره کرد.
در همين حال، وزير خارجه آلمان، گيدو وسترووله با انتقاد شديد از نقض حقوق بشر در ايران، بشدت با عضويت احتمالی ايران در شورای حقوق بشر سازمان ملل مخالفت کرد. وزير خارجه آلمان در بشر در ژنو گفت تلاش ايران برای عضويت در اين شورا «اهانت به تمامی ارزش هايی است که اين شورا بر اساس آن بنا شده است.» Read more!
خانم پيلای که گزارش وضعيت حقوق بشر در سال 2009 ميلادی را به اين شورا ارائه می داد به سرکوبی معترضان به انتخابات رياست جمهوری ايران اشاره کرد.
در همين حال، وزير خارجه آلمان، گيدو وسترووله با انتقاد شديد از نقض حقوق بشر در ايران، بشدت با عضويت احتمالی ايران در شورای حقوق بشر سازمان ملل مخالفت کرد. وزير خارجه آلمان در بشر در ژنو گفت تلاش ايران برای عضويت در اين شورا «اهانت به تمامی ارزش هايی است که اين شورا بر اساس آن بنا شده است.» Read more!
تهديد، بازجويی و ضرب و شتم پدر درسا سبحاني، برای تحويلدادن دخترش
کميته گزارشگران حقوق بشر: بنابر گزارشهای دريافتي، امروز ۱۳ اسفندماه زمانی که پدر درسا سبحاني، قصد خروج از منزلش را داشت طی هجوم ۶ نيروی امنيتی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سپس وی را با دستبند و چشمبند بازداشت نموده و به مدت ۴ ساعت مورد بازجويی و تهديد قرار دادند.
نيروهای امنيتی اعلام داشتند اگر وي، دخترش درسا سبحانی را روز شنبه به وزارت اطلاعات تحويل ندهد وی را به همراه همسر و دختر کوچکش بازداشت خواهند نمود و منزل شخصی آنها را نيز مصادره خواهند کرد.
ايندرحالی است که نيمهشب ۱۱ اسفند نيز ۶ تن از نيروهای امنيتی با يورش به منزل اين خانواده، اقدام به تفتيش منزل و ضبط وسايل شخصی کرده بودند.
درسا سبحاني، از فعالان کمپين يک ميليون امضا و فعال در زمينه حق تحصيل است. وی به دليل اعتقاد به آيين بهايی از تحصيل در دانشگاه محروم شده است.
Read more!
نيروهای امنيتی اعلام داشتند اگر وي، دخترش درسا سبحانی را روز شنبه به وزارت اطلاعات تحويل ندهد وی را به همراه همسر و دختر کوچکش بازداشت خواهند نمود و منزل شخصی آنها را نيز مصادره خواهند کرد.
ايندرحالی است که نيمهشب ۱۱ اسفند نيز ۶ تن از نيروهای امنيتی با يورش به منزل اين خانواده، اقدام به تفتيش منزل و ضبط وسايل شخصی کرده بودند.
درسا سبحاني، از فعالان کمپين يک ميليون امضا و فعال در زمينه حق تحصيل است. وی به دليل اعتقاد به آيين بهايی از تحصيل در دانشگاه محروم شده است.
Read more!
Wednesday, 3 March 2010
خانواده هاي زندانيان سياسي در مقابل اوين
امشب دوشنبه ١٠ اسفند خانواده هاي زندانيان سياسي در مقابل اوين جمع شدند. هوا سرد و باراني بود. تجمع از ساعت ده شب شروع شد و تا يازده و نيم ادامه داشت. زير فشار زندانيان تعدادي آزاد شدند و جمعيت با شادي و هورا و دست زدن و سوت كشيدن استقبال كردند. تعدادي از خانواده ها كه شب گذشته فرزندانشان آزاد شده بودند با خود شيريني آورده بودند و در جمعيت پخش شد.
Read more!
مزدوران رژیم دختر جوانی را در زندان بوکان بقتل رساندند
سایت روزنه: نیروهای اطلاعاتی و انتظامی رژیم دختر جوانی را در زندان بوکان بقتل رساندند و با ضربات مشت و لگد یک پیرمرد ساکن نوسود را کشتند
بنا به اخبار رسیده از بوکان، چند روز پیش گلچین صالح پور 22 ساله از یک خانواده بسیار فقیر و اهل محله پشت تپه مهاباد که درزندان بوکان بسر می برد، به دلایلی که هنوز روشن نیست توسط عوامل رژیم کشته شده است گلچین صالح پور در طول زمان زندان مدام تحت شکنجه های وحشیانه ماموران اطلاعاتی رژیم در زندان قرار داشته است و احتمال این می رود که در زیر شکنجه جان خود را از دست داده باشد.لازم به ذکر است که نیروهای امنیتی حکومت اسلامی در شهر بوکان، بعد از کشتن گلچین صالح پور بدون مطلع کردن خانواده اش او را در محلی دفن می کنند و تنها برای لحظاتی به مادرش اجازه داده اند که جنازه او را ببیند و به او نگفته اند که در کجا بخاک سپرده می شود. همچنین نیروهای اطلاعاتی، مادر گلچین را تهدید کرده اند که نباید در هیچ جایی از کشته شدن دخترش حرفی بزند.
همچنین روز چهارشنبه 6 اسفند یک شهروند از اهالی نوسود به نام محمد رضا خالدی که پیشتر توسط نیروهای انتظامی به شدت مورد ضرب و شتم قرر گرفته بود بر اثر شدت جراحات وارده در یکی از بیمارستانهای کرمانشاه جان خود را از دست داد.محمد رضا خالدی پیرمردی فلج بود که از طریق نگهبانی از تاسیسات شهرداری نوسود امرار معاش مینمود. وی در تاریخ 27 بهمن ماه گذشته توسط نیروهای انتظامی در حالی که مشغول نگهبانی بود زیر ضربات مشت و لگد و باتوم قرار میگیرد، اما پس از آنکه ماموران به اشتباه خود در خصوص شناسائی فرد مورد نظرشان پی می برند نامبرده را در حالیکه بر اثر شدت ضربات وارده بیهوش شده بود رها کرده و محل را ترک می کنند. اهالی منطقه محمد رضا را به یکی از بیمارستانهای کرمانشاه منتقل می کنند، اما روز 7 اسفند به دلیل شدت جراحات وارده جان خود را از دست می دهد. Read more!
بنا به اخبار رسیده از بوکان، چند روز پیش گلچین صالح پور 22 ساله از یک خانواده بسیار فقیر و اهل محله پشت تپه مهاباد که درزندان بوکان بسر می برد، به دلایلی که هنوز روشن نیست توسط عوامل رژیم کشته شده است گلچین صالح پور در طول زمان زندان مدام تحت شکنجه های وحشیانه ماموران اطلاعاتی رژیم در زندان قرار داشته است و احتمال این می رود که در زیر شکنجه جان خود را از دست داده باشد.لازم به ذکر است که نیروهای امنیتی حکومت اسلامی در شهر بوکان، بعد از کشتن گلچین صالح پور بدون مطلع کردن خانواده اش او را در محلی دفن می کنند و تنها برای لحظاتی به مادرش اجازه داده اند که جنازه او را ببیند و به او نگفته اند که در کجا بخاک سپرده می شود. همچنین نیروهای اطلاعاتی، مادر گلچین را تهدید کرده اند که نباید در هیچ جایی از کشته شدن دخترش حرفی بزند.
همچنین روز چهارشنبه 6 اسفند یک شهروند از اهالی نوسود به نام محمد رضا خالدی که پیشتر توسط نیروهای انتظامی به شدت مورد ضرب و شتم قرر گرفته بود بر اثر شدت جراحات وارده در یکی از بیمارستانهای کرمانشاه جان خود را از دست داد.محمد رضا خالدی پیرمردی فلج بود که از طریق نگهبانی از تاسیسات شهرداری نوسود امرار معاش مینمود. وی در تاریخ 27 بهمن ماه گذشته توسط نیروهای انتظامی در حالی که مشغول نگهبانی بود زیر ضربات مشت و لگد و باتوم قرار میگیرد، اما پس از آنکه ماموران به اشتباه خود در خصوص شناسائی فرد مورد نظرشان پی می برند نامبرده را در حالیکه بر اثر شدت ضربات وارده بیهوش شده بود رها کرده و محل را ترک می کنند. اهالی منطقه محمد رضا را به یکی از بیمارستانهای کرمانشاه منتقل می کنند، اما روز 7 اسفند به دلیل شدت جراحات وارده جان خود را از دست می دهد. Read more!
بازداشت بهزاد مهرانی و حسام فیروزی، دو فعال حقوق بشر
نیمه شب گذشته بهزاد مهرانی و حسام فیروزی دو وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
به گزارش هرانا، نیروی های امنیتی صبح امروز دوبار جهت بازداشت بهزاد مهرانی به منزل وی مراجعه نمودند، در مراجعه اول که در ساعت 9:30 صبح امروز رخ داد بهزاد مهرانی از همکاران جموعه فعالان حقوق بشر در ایران و روزنامه نگار بازداشت و کلیه لوازم شخصی از جمله سی دی ها و کامپیوتر وی نیز ضبط شد. در مراجعه تیم دوم نیز که برای بازداشت نامبرده مراجعه شده بود پس از کسب اطلاع از بازداشت وی توسط تیم اول در ساعاتی قبل، وارد منزل نشدند.
همچنین در طی یورش هماهنگ شب گذشته ( ساعت 10 – 11 شب ) به منازل فعالین، دکتر حسام فیروزی از فعالان حقوق بشر و وبلاگ نویس نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
از دلایل بازداشت و اتهامات وارده به بازداشت شدگان اطلاعی در دست نیست اما احتمال می رود در طی موج گسترده بازداشت فعالان حقوق بشر در شب گذشته این دو فعال مدنی نیز بازداشت شده باشند.
Read more!
به گزارش هرانا، نیروی های امنیتی صبح امروز دوبار جهت بازداشت بهزاد مهرانی به منزل وی مراجعه نمودند، در مراجعه اول که در ساعت 9:30 صبح امروز رخ داد بهزاد مهرانی از همکاران جموعه فعالان حقوق بشر در ایران و روزنامه نگار بازداشت و کلیه لوازم شخصی از جمله سی دی ها و کامپیوتر وی نیز ضبط شد. در مراجعه تیم دوم نیز که برای بازداشت نامبرده مراجعه شده بود پس از کسب اطلاع از بازداشت وی توسط تیم اول در ساعاتی قبل، وارد منزل نشدند.
همچنین در طی یورش هماهنگ شب گذشته ( ساعت 10 – 11 شب ) به منازل فعالین، دکتر حسام فیروزی از فعالان حقوق بشر و وبلاگ نویس نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
از دلایل بازداشت و اتهامات وارده به بازداشت شدگان اطلاعی در دست نیست اما احتمال می رود در طی موج گسترده بازداشت فعالان حقوق بشر در شب گذشته این دو فعال مدنی نیز بازداشت شده باشند.
Read more!
مرگ يک دختـــر کرد بر اثر شکنجه در اطلاعات مهاباد
سازمان ضد اعدام کردستان:گلچين صالح پور 23 ساله از اهالی مهاباد که چندی پيش از سوی اطلاعات اين شهر بازداشت شده بود در تک سلولی اين نهاد امنيتی تحت شکنجه ی نيروهای موسوم به سربازان گمنام امام زمان جان باخت. پيکر بی جان اين دختر کورد به دور از انظار عمومی از سوی نيروهای همين نهاد امنيتی در مکانی نامعلوم دفن شده است. خانواده ی مقتول که از قشر بسيار فقير جامعه به شمار می آيند تا کنون از زمان قتل فرزندشان و محل دفن وی اطلاعی ندارند. طبق تحقيقات انجام شده، در اطلاعات شکنجه ی روحی و جسمی رکن اصلی و ثابت اعتراف گرفتن اجباری از متهمان موسوم به بازجويی می باشد. شايان ذکر است اطلاعات در کردستان سابقه ای سياه در زمينه ی شکنجه و سرانجام قتل جوانان کورد دارد. که از آن جمله می توان به شهيدان ابراهيم لطف اللهي، شوانه سيد قادري، کاوه عزيز پور و بسياری ديگر اشاره نمود. شهيد عگيد نيز تحت شکنجه های وحشيانه ی اطلاعات خوی يک پای خود را از دست داد و پس از قطع آن، بدون دادگاهی و حکم قضايی توسط جلادان همين نهاد امنيتی به دار آويخته شد و پس از آن نيز هيچ گونه پيگرد قانونی گريبانگير اين نهاد جنايت پيشه نشد. همچنين شهيدان احسان فتاحيان و فصيح ياسمنی که از شکنجه های مرگبار اطلاعات جان سالم به در برده بودند ظاهرا به حکم قوه ی قضائيه اما فی الواقع به خواست همين نهاد انسان ستيز به دار آويخته شدند.
Read more!
Read more!
بازداشت محبوبه کرمی فعالين کمپين يک ميليون امضاء
ساعت 10 شب گذشته، 11 اسفند، ماموران امنيتى با داشتن حكم تفتيش و بازداشت محبوبه کرمي، از اعضای کمپين يک ميليون امضاء، به منزل او آمده و پس از بازرسی و جلب وسايل شخصی او و برادرش، وی را بازداشت کردند. تا کنون، از محل نگهداری محبوبه خبری در دست نيست.
به گفته برادر وي، محسن کرمي، تاريخ حکم صادره 5 خرداد بوده و اتهام مطرح شده، اغتشاش و شرکت در تجمعات ذکر شده بود. برادر وی در اين رابطه متذکر شد که محبوبه در سال گذشته وقت رسيدگی به امور شخصی خود را نداشته و در حال پرستاری از پدرش که بيمار است بوده است.
به گفته محسن کرمي، هوشنگ پوربابايي، وكيل محبوبه، وضعيت وی را پيگيری خواهد کرد.
اين پنجمين باری است که محبوبه کرمی بازداشت می شود. بار اول و دوم در رابطه با درگيری های 18 تير بازداشت شد. بار سوم، 24 خرداد 1387 به اهام اقدام عليه امنيت ملی بازداشت و پس از 70 روز آزاد شد. بارديگر، 6 فروردين 1388 به همراه 11 تن از اعضای کمپين و فعالان جنبش زنان که قصد ديدار نوروزی با خانواده زهرا بنی يعقوب را داشتند به اتهام اخلال در نظم عمومی دستگير و پس از 13 روز آزاد شد. در همه پرونده های فوق، حکم تبرئه برای وی صادر شده است.
And here is the rest of it.
Read more!
Tuesday, 2 March 2010
فراتر از توحش؛ شکنجه یک مادر توسط مزدوران رژیم
فراتر از توحش؛ شکنجه یک مادر توسط مزدوران رژیم
فراتر از توحش: شکنجه یک مادر توسط مزدورهای جمهوری اسلامی
"پسرم 14 روز در سردخانه بود، و ما در نهایت استیصال، برای یافتن خبری از او هر روز دم زندان اوین، آگاهی، و . . سرگردان بودیم. در طول این 14 شبانه روز، روزها موبایل پسرم خاموش بود و هر شب بعد از ساعت 12 با موبایلش به خانه مان زنگ می زدند و صدای نفس نفس زدن ممتد و خسته کسی از آنطرف شنیده می شد. اینکار در طول هر شب، چند بار تکرار می شد."
قسمتی از رنج نامه مادر شهید مصطفی کریم بیگی که در روز عاشورا به دست بسیجی ها کشته شد,,,,,,,,,,,,, از وبلاگ مادران عزادار.
Read more!
قسمتی از رنج نامه مادر شهید مصطفی کریم بیگی که در روز عاشورا به دست بسیجی ها کشته شد,,,,,,,,,,,,, از وبلاگ مادران عزادار.
ادامه نگهداری فعال دانشجویی مشهد در بند مجرمین خطرناک
ادامه نگهداری فعال دانشجویی مشهد در بند مجرمین خطرناک
سایت کلمه: یکی از افراد نزدیک به پرونده افتخاربرزگریان، فعال دانشجویی گفت که پس از گذشت شش ماه از بازداشت این دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه فردوسی مشهد وی همچنان در زندان وکیل آباد و در بند مجرمین خطرناک نگهداری می شود.
به گزارش نوروز علی رغم این که دادگاه انقلاب از تبدیل قرار بازداشت وی به قرار وثیقه خبر داده بود، در ماه گذشته اعلام شد که قرار بازداشت وی ششم اسفند ماه ۸۸ به پایان می رسد. با این حال هم اکنون افتخار برزگریان به صورت غیرقانونی و بدون اعلام قرار در وکیل آباد زندانی است و در بلاتکلیفی به سر می برد.
گفتنی است هنگامی که قرار بازداشت وی به قرار وثیقه تبدیل شده بود بازپرس حیدری از قبول وثیقه خودداری کرده بود.
افتخار برزگریان پس از چهارم ترم محرومیت از تحصیل از دانشگاه اخراج شده و در انتخابات اخیر دبیر ستاد دانشجویی مهدی کروبی در مشهد بود. Read more!
سایت کلمه: یکی از افراد نزدیک به پرونده افتخاربرزگریان، فعال دانشجویی گفت که پس از گذشت شش ماه از بازداشت این دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه فردوسی مشهد وی همچنان در زندان وکیل آباد و در بند مجرمین خطرناک نگهداری می شود.
به گزارش نوروز علی رغم این که دادگاه انقلاب از تبدیل قرار بازداشت وی به قرار وثیقه خبر داده بود، در ماه گذشته اعلام شد که قرار بازداشت وی ششم اسفند ماه ۸۸ به پایان می رسد. با این حال هم اکنون افتخار برزگریان به صورت غیرقانونی و بدون اعلام قرار در وکیل آباد زندانی است و در بلاتکلیفی به سر می برد.
گفتنی است هنگامی که قرار بازداشت وی به قرار وثیقه تبدیل شده بود بازپرس حیدری از قبول وثیقه خودداری کرده بود.
افتخار برزگریان پس از چهارم ترم محرومیت از تحصیل از دانشگاه اخراج شده و در انتخابات اخیر دبیر ستاد دانشجویی مهدی کروبی در مشهد بود. Read more!
دادستان رژیم بازداشت جعفر پناهی را تائید کرد
ایسنا: عباس جعفري دولتآبادي در جمع خبرنگاران درباره علل بازداشت جعفر پناهي توضيح داد كه بازداشت وي به علت هنرمند بودن ايشان نيست و جنبه سياسي نيز ندارد. ايشان در مظان ارتكاب برخي جرايم بوده كه گزارش شد و به همراه يك نفر به دستور قاضي پرونده دستگير شد و تحقيقات ادامه دارد.
Read more!
بازداشت سه شهروند کُرد به اتهام فعاليت سياسی
آژانس خبری موکريان
سرويس حقوق بشر
طی روزهای اخير چند شهروند سقزی به نام های شاهو جهانی، بهنام جامی و فرخ زارعی توسط نيروهای امنيتی در اين شهر بازداشت شدند.
گفته می شود که این سه شهروند پس از بازداشت درمنزل وسپری کردن چند روز در بازداشتگاه به زندان سقز منتقل شده اند.
تاکنون هيچ دليلی برای دستگيری اين افراد از سوی مقامات قضایی شهر سقز اعلام نگرديده اما شنیده ها حاکی از این است نامبردگان به علت فعاليت سياسی بازداشت شده اند. Read more!
سرويس حقوق بشر
طی روزهای اخير چند شهروند سقزی به نام های شاهو جهانی، بهنام جامی و فرخ زارعی توسط نيروهای امنيتی در اين شهر بازداشت شدند.
گفته می شود که این سه شهروند پس از بازداشت درمنزل وسپری کردن چند روز در بازداشتگاه به زندان سقز منتقل شده اند.
تاکنون هيچ دليلی برای دستگيری اين افراد از سوی مقامات قضایی شهر سقز اعلام نگرديده اما شنیده ها حاکی از این است نامبردگان به علت فعاليت سياسی بازداشت شده اند. Read more!
Subscribe to:
Posts (Atom)