خانمها، آقايان سلام بر شما.از شما متشکرم که اين فرصتِ مغتنم را در اختيار من قرار دادهايد.
اين نخستين بار نيست که جمهوري اسلامي از ورود هيئتهاي نمايندگي به ايران جلوگيري به عمل ميآورد. به عنوان نمونه چندي پيش نيز و پس از آنکه جامعهي جهاني از سر تعامل همهي پيششرطهاي نظام اسلامي مبني بر غير اروپايي و مسلمان و مرد بودن گزارشگر ويژه سازمان ملل را پذيرفت، از ورودِ آقاي احمد شهيد به ايران ممانعت به عمل آوردند.
خانمها آقايان! اگر شما به گونهاي ادواري با اين شکل از عدم تعاملِ اين عنصر شرير و اصلاحناپذيرِ جامعهي جهاني يعني نظام اسلامي مواجهه ميشويد، اين نظامِ خداسالار از بدو تولدش، روزانه بيهيچ تعاملي با شهروندان خود، نوعي تحقير اجتماعي را بر جامعهي ايراني تحميل کرده است.
شما قرار بود در سفرتان به تهران با مسئولينِ نظام اسلامي در مواردي همچون حقوق بشر و برنامهي هستهاي "گفتوگوي سازنده" داشته باشيد. پس به من اجازه دهيد کمي از موقعيت خود و ارتباط آن با نقض حقوق بشر و غيرِ سازنده بودنِ اين حد از تعامل بگويم. .
من يکي از بازماندهگان کشتار سراسري در زندانهاي ايران در تابستان سال ۱۳۶٧ هستم. سالي که پس از پايانِ جنگ ايران و عراق به فرمانِ بالاترين مقامِ مذهبي- سياسي ايران آيتالله خميني و همراهي و همدستي تاًئيدآميزِ تمامي کار بهدستان نظام اسلامي که بسياريشان در مقام قضاوت و مسند قدرت هستند دستکم نزديک به چهار هزار نفر زنداني حکم گرفتهي نظام اسلامي در فاصلهاي کمتر از يک ماه در مقابل هيئتِ مرگِ منصوب از جانب آيتالله خميني که يادآور دادگاههاي تفتيش عقايد در دوران مدرن بود قرار گرفته و سهميهي گورستانهاي بينام و نشان شدند. تکرار ميکنم دستکم نزديک به چهار هزار نفر. اين کشتارِ بيبديل که به جهت سکوتِ همهي دولتمردان وقت همچنان در نظام اسلامي يک رازِ دولتي است، متاسفاًنه در زمانِ وقوع با سکوتي جهاني نيز مواجه شد. شادماني از پايان يافتن جنگي هشت ساله و بازگشت جمهوري اسلامي به جامعهي جهاني و کمک به بازسازي و سهمبري از نفت و ديگر مزاياي اقتصادي بيترديد در چشم بستنِ بر آن اسيرکشي نقشي انکارناپذير داشت.
خانم ها آقايان! شما در سفر احتماليتان به ايران فرصت نميکرديد يا اين فرصت به شما ارزاني نميشد تا از مکاني که ميخواهم به شما معرفي کنم، ديدار کنيد. اين مکان گورستاني متروکه در کيلومتر سيزده جادهي خراسان در جنوب شرقي تهران است. گورستاني که پس از انقلاب دفنگاه بيخدايان، مشرکان و کفار و بهائيان شد. اين گورستان که حکومتيان آن را لعنتآباد نام نهادند، امروز از جانب خانوادههاي قربانيان گلزار خاوران ناميده ميشود. خاوران امروز مکاني است براي فراموش نکردن. آنچنان که آشويتس و داخائو نزد همهگيمان چنين مرتبتي دارد. خاوران دفنگاه پارهاي از روشنفکران و فعالين سياسي ايراني است که تنها به جهت داشتن فکر مخالف در گورهايي بينشان جاي گرفتهاند. هنوز دفنگاه هزاران اعدامی ديگر بر ما دانسته نيست. در تابستان شصت و هفت اما به جهتِ ابعاد و ويژهگي جنايت، اعدامشدهگان را پس از دار زدن، با کاميونهاي يخچالدار حمل گوشت بدين مکان حمل و شبانه در گورهاي جمعي پنهان کردهاند. خاوران تنها گورستاني از اين دست نيست که مشهورترين آن است. اغلب گورهاي جمعي پس از سرنگونيي حکومتها کشف ميشوند و محافل حقوق بشري از آنها به عنوانِ اسنادِ آشکارِ جنايت عليه بشريت سخن به ميان ميآورند. خاوران را اما مادرانِ ايرانزمين زماني کشف کردند و با چنگ و ناخن شخم زدند، که هنوز حکومت اسلامي پابرجا است. خاوران شناسنامهي دگرانديش کُشي نظام اسلامي ميباشد.
براي يافتن اورانيوم غني شده و برنامهي اتمي جمهوري اسلامي شما نيازمند دستگاههاي پيچيده و ماهوارههاي فوق مدرن هستيد، اما اگر گذارتان به گورستان خاوران افتاد، با کمي خراش خاک به استخوان ميرسيد. حفاري خاوران يعني کشف استخوان هزاران جان جوان و غيبت انسان. حکومتيان بارها قصد تخريب و تغيير جغرافياي اين مکان را داشتهاند. مادران خاوران اما اين گورستان را براي روز دادخواهي عادلانه که دور نيست حفظ کردهاند.
امروز که اين شانس نصيب من شده تا از اين مکان خواستِ هزاران خانواده و وجدانِ زخمي و بيدار، که جز دادخواهي عادلانه نميباشد را پژواک دهم، آنچه از دستتان بر ميآيد براي ثبت و حفظِ اين مهمترين بناي يادبود و سند جنايت جمهوري اسلامي دريغ نکنيد و کشتار تابستان ۶٧ را مصداق جنايت عليه بشريت به رسميت بشناسيد و برخوردی شايستهی قاتل داشته باشيد! متشکرم.
.
No comments:
Post a Comment